در حديث ديگري چگونگي انتقال مواريث من جمله كتاب جامعه از امام حسين(ع) به امام سجاد(ع) روشن مي‏شود؛ در كتاب كافي و بصائر الدرجات آمده است كه حمران بن اعين شيباني مي‏گويد:
از ابوجعفر (امام محمد باقر(ع)) در مورد صحيفه مهر و موم شده‏اي كه نزد «ام سلمه» به وديعت نهاده شده بود و مردم درباره آن سخن مي‏گفتند سؤال نمودم و امام باقر(ع) فرمود:
چون اجل رسول خدا(ص) فرا رسيد، علي(ع) علم و اسلحه آن حضرت و هر چه را نزد او بود به ارث برد، [اين علوم و معارف و سلاح و كتاب جامعه و مصحف همچنان نزد اميرالمؤمنين(ع) بود] تا اينكه به امام حسن(ع) و پس از او به امام حسين(ع) رسيد؛ در اين موقع چون ما از غلبه دشمنان بيم داشتيم، اين بود كه آنها را (جدم حسين(ع)) نزد ام‏سلمه به امانت سپرد و بعد از آن علي بن الحسين(ع) آنها را از ام‏سلمه ستاند.
من (حمران بن اعين) گفتم: بسيار خوب، سپس به پدرت رسيد و بعد از آن نزد تو بوده و به تو رسيده است؟ امام باقر(ع) فرمود: آري، همينطور است.7
و نيز شيخ طوسي به روايت از فضيل بن يسار چنين آورده است:
ابو جعفر(ع) به من فرمود: در همان هنگام كه حسين(ع) عازم حركت به سوي عراق (كربلا) بود، وصيت‏نامه پيغمبر و كتابها و ديگر اشياء (مواريث انبياء و امامت) را به امانت نزد ام‏سلمه گذاشت و به او فرمود: وقتي كه پسر بزرگ‌ترم به تو مراجعه كرد، آنچه را كه به تو به امانت سپرده‏ام به او تسليم كن. پس از اينكه حسين(ع) به شهادت رسيد، علي بن الحسين(ع) نزد ام‏سلمه رفت و آن بانو هم تمامي امانتهايي را كه حسين(ع) به امانت نزدش نهاده بود به امام سجاد(ع) تحويل داد.8
همين داستان در بعضي ديگر از منابع حديثي وارد گرديده است كه براي جلوگيري از اطاله كلام از ذكر آنها خودداري مي‌كنيم. گفتني است كه حضرت امام حسين(ع) وصيت‏نامه ديگري نيز داشته است كه آن را در كربلا به دخترش فاطمه سپرد و او هم بعدها آن را به علي بن الحسين(ع) تحويل داد و آن غير از اين مواريث بوده است.
اكنون كه سلسله مواريث انبياي الهي و امامت تا امام باقر(ع) روشن گشت، به نقل دو روايت ديگر كه نحوه انتقال اين مواريث از امام سجاد(ع) به امام باقر(ع) را روشن مي‏سازد، اشاره مي‏كنيم.
در حديثي از عيسي بن عبداللَّه روايت شده است كه:
امام سجاد(ع)، در بستر مرگ به فرزندانش كه پيرامون او گرد آمده بودند نظري افكند و سپس چشم به فرزندش، محمد بن علي(ع)، [امام باقر(ع)] انداخت و به او فرمود: محمد، اين صندوق را بگير و به خانه خود ببر. سپس امام به سخن خود ادامه داد و فرمود: در اين صندوق به هيچ عنوان دينار و درهمي وجود ندارد، بلكه آكنده از علوم است.9
عيسي بن عبداللَّه بن عمر در بصائر الدرجات و بحارالانوار از امام صادق(ع) روايت كرده است كه:
پيش از آنكه علي بن الحسين(ع)، بدرود حيات گويد سبد يا صندوق را حاضر كرده به فرزندش فرمود: محمد، اين صندوق را ببر؛ او نيز صندوق را توسط چهار نفر حمل كرد و برد.
چون امام سجاد(ع) درگذشت، عموهايم براي گرفتن سهم خود از محتويات آن صندوق به پدرم مراجعه كرده و گفتند: بهره ما را از آن صندوق بپرداز.
امام باقر(ع) در پاسخ آنها فرمود: به خدا قسم كه شما را نصيبي از آن نيست، اگر شما را بهره‏اي در آن مي‏بود، آن را (پدرم) به من تحويل نمي‏داد. در آن صندوق سلاح رسول خدا(ص) و كتابهاي او قرار داشت.10
پس از امام باقر(ع) تمامي مواريث انبياي و امامت به امام صادق(ع) منتقل گرديد. به حديثي در اين زمينه توجه فرماييد.
از زراره بن اعين شيباني در بصائر الدرجات روايت شده كه امام صادق(ع) فرمود:
هنوز امام باقر(ع) حيات داشت كه آن مواريث و كتابها به من منتقل گرديد.11
اين روايت نيز مشخص مي‏سازد، مواريث كه كتاب جامعه علي(ع) نيز شامل آن مي‏شود، در زمان حيات امام باقر(ع) به فرزند گرامي‏اش، امام صادق(ع) منتقل گرديده است. در كتابهاي ديگر در مورد ساير ائمه بعد از امام صادق(ع) نيز رواياتي وارد شده است.12
در پايان اين مبحث به مواردي از رجوع امامان مكتب اهل بيت(ع) به كتاب جامعه علي(ع) مي‏پردازيم:
از ابان بن تغلب بن رياح روايت شده كه گفت:
از علي بن الحسين(ع) در مورد كسي سؤال شد كه درباره مقداري از مال خود وصيت كرده است [به‏طور مبهم وصيت كرده كه مقداري از مال او را به فلان مصرف برسانيد، اما مقدار آن را مشخص نكرده و عباراتي مانند »شي‏ء من مالي« به‏كار برده است].
حضرت سجاد(ع) در پاسخ فرمود:
شي‏ء در كتاب علي(ع)، يك ششم محسوب مي‏شود.13
نجاشي روايت كرده است كه:
عذافر بن عيسي خزاعي صيرفي در معيت حكم بن عتيبه كوفي به خدمت امام باقر(ع) رسيدند. حكم آغاز سخن كرد و مسائلي را مطرح ساخت و امام به اينكه ديدار حكم را خوش نداشت، او را پاسخ مي‏داد تا اينكه در مسأله‏اي بينشان اختلاف‏نظر افتاد [حكم پاسخ امام را نپذيرفت]؛ در اين هنگام امام باقر(ع) روي به فرزند خود كرده، فرمود:
پسرم، برخيز و آن كتاب علي(ع) را بياور. فرزند امام فرمان برد و كتابي كه طوماروار روي هم پيچيده شده بود، پيش روي آن حضرت نهاد. امام آن را گشود و به جست‏وجوي مسأله مورد بحث پرداخت تا آن را بيافت و سپس فرمود: اين املاي رسول خدا(ص) و خط علي(ع) است.14
در ادامه همين حديث حضرت فرمود:
به هر طرف كه مي‏خواهيد، به شرق و به غرب برويد كه به خدا سوگند، علمي از اين مطمئن‏تر كه نزد خانواده ماست و جبرييل بر ما فرود آورده، نزد هيچكس ديگر نخواهيد يافت.
بارها استفاده ائمه از كتاب جامعه علي(ع) و پاسخ دادن به سؤالات، در منابع معتبر شيعه آورده شده كه ما در اينجا مواردي از آنها را ذكر مينماييم:
- كتاب الطهارة
عن زراره، عن ابي عبداللَّه(ع) قال في كتاب علي(ع):
انّ الهرّ سبع و لا بأس بسؤوره و انّي لأستحي من اللَّه أن أدع طعاماً لأن الهرّ أكل منه.
وسائل الشيعه ج1، كتاب الطهاره باب السور السفور.

ابوحمزه از امام باقر(ع) نقل مي‌كند كه فرمود:
وجدنا في كتاب علي(ع) قال رسول‏اللَّه(ص): إذا منعت الزّكوة، منعت الارض بركاتها. در كتاب علي(ع) چنين يافتم كه رسول خدا(ص) فرمود: هنگامي از پرداخت زكات خودداري شود، زمين بركات خود را دريغ مي‌كند.
وسائل الشيعه، كتاب الزكوة، باب تحريم منع الزكوة.

بريد بن معاويه مي‌گويد:
سمعت أبا عبداللَّه(ع) يقول: انّ في كتاب علي(ع) يضرب شارب الخمر ثمانين و شارب النّبيذ ثمانين.
از ابا عبدالله [امام صادق(ع)] شنيدم كه مي‌فرمود: «در كتاب علي(ع) آمده است: به كسي خمر (شراب انگور) و به كسي كه نبيذ (شراب خرما) مي‌نوشد هشتاد تازيانه زده شود.
همچنين از امام صادق(ع) نقل شده است كه:
في كتاب علي(ع) ديه كلب الصّيد اربعون درهماً.
در كتاب امام علي(ع) آمده است كه دية سگ شكارچي چهل درهم است.
سخن پاياني درباره كتاب جامعه اينكه به تصريح امام صادق(ع)به واسطه سخنان امام(ع) و سخنان آن حضرت نيز به سخنان رسول خدا(ص) و خداي عزوجل بر مي‌گردد.
حديث من، حديث پدرم مي‏باشد و حديث پدرم، حديث جدم و حديث جدم همان حديث حسين است و حديث حسين، حديث حسن و حديث حسن، حديث اميرالمؤمنين و حديث اميرالمؤمنين، حديث رسول خدا(ص) و حديث رسول خدا(ص)، سخن خداي عزّوجلّ مي‏باشد.15

2. مصحف اميرالمؤمنين علي(ع)
درباره مصحف اميرالمؤمنين، علي(ع)، ابتدا خود كلمه «مصحف» و معناي دقيق آن را بررسي مي‏نماييم.
در زبان عربي به چيزي كه در آن مي‏نويسند «صحيفه» و جمع آن را صحائف و صحف و صحف مي‏گويند.16
و «مصحف» را مجموعه ميان دو جلد مي‏گويند، بنابراين مصحف نام كتاب جلد شده است، چه قرآن باشد و چهغير قرآن؛ مانند مصحف حضرت زهرا(س) كه غير از قرآن است.
پس از اين‏كه معلوم شد مصحف يعني نوشته‏اي بين دو جلد و اينكه مصحف مي‏تواند قرآن باشد و يا غير از قرآن، مي‌توان گفت كه آنچه معروف به مصحف علي(ع) است، همان قرآني است كه آن حضرت جمع و تدوين


پي‏نوشتها:
1. محمدبن يعقوب كليني، الكافي، ج1، ص231؛ صفار قمي، بصائر الدرجات، ص 151؛ فيض كاشاني، الوافي، ج2،
ص135.
2. الكافي، ج1، كتاب الحجه، باب «فيه ذكر الصحيفه و الفجر و الجامعه» ص 349، حديث 6.
3. سنن ابن ماجه، باب استئذان، كتاب الأدب، مسند احمد، ج1، ص 58 و ص 107.
4. شيخ صدوق، أمالي، ج2، ص56؛ بصائر الدرجات، ص 167؛ ابراهيم بن الحنفي القندوزي، نيابيع الموده، ص20.
5. بحارالانوار، ج26، ص91، ح14؛ بصائر الدرجات، ص16؛ شيخ مفيد، الاختصاص، ص 314.
6. الكافي، ج1، ص297؛ الوافي، ج2، ص79.
7. الكافي، ج1، ص235؛ بصائر الدرجات، ص 177 و ص 186 و ص 188؛ الوافي، ج2، ص 132.
8. شيخ طوسي، كتاب الغيبه، ص 128؛ ابن شهرآشوب، مناقب، ج4، ص 172؛ بحارالانوار، ج46، ج3، ص18.
9. الكافي، ج1، ص305، ح2؛ ثقه الاسلام طبرسي، إعلام الوري بأعلام الهدي، ص 260؛ بصائر الدرجات، ص24؛
بحارالانوار، ج46، ص 229؛ الوافي، ج2، ص83.
10. الكافي، ج1، ص 305؛ الوافي، ج2، ص 82؛ بصائرالدرجات، ص165؛ اعلام الوري بأعلام الهدي، ص260،
بحارالانوار، ج46، ص229.
11. بصائر الدرجات، ص158 و ص 180 و ص 181 و ص 186.
12. نعماني، كتاب الغيبه، ص177؛ شيخ مفيد، الإرشاد؛ بصائر الدرجات، ص 164، ح 7 تا 9.
13. الكافي، ج7، ص40، ح1؛ شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج4، ص 151؛ شيخ صدوق، معاني الاخبار، ص 217؛
شيخ طوسي، تهذيب الاحكام، ج9، ص211، ح835؛ شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، ج13، ص450، ح1.
14. النجاشي، رجال، ص279.
15. وسائل الشيعه، كتاب الزكوه، باب تحريم منع الزكوه.
16. همان، ج3، كتاب الحدود، باب ثبوت الحد علي من شرب الخمر.
17. همان، ج3، كتاب الديات، باب مسأله ديه من الكلاب.
18. الكافي، ج1، ص53؛ الارشاد، ص 257.
19. ابن منظور، لسان العرب، ماده صحف و مفردات راغب، ماده صحف.
20. سيد مرتضي عسكري، القرآن الكريم و روايات المدرستين؛ سيدمرتضي عسكري، نقش ائمه در احياء دين،
ج14، ص 175.