درد و دل امام رضا با امام زمان  بصورت شعر

شيخ صدوق در كتاب عيون اخبار الرّضا از عبد السّلام هروي نقل كرده است كه گفت : دعبل خزائي(شاعر و مداح اهل بیت در زمان امام رضا(ع)) در مرو خدمت امام رضا رسيد و عرض كرد :  قصيده اي در مدح شما سروده ام و قسم  ياد كرده ام كه آنرا براي كسي قبل از شما نخوانم.امام اجازه فرمود كه بخواند . دعبل  شروع كرد به خواندن قصيده اش  كه متجاوز از 120 بيت است کرد. حضرت رضا صلوات الله عليه به او فرمود :آيا به اين قسمت  از قصيده ات اجازه  مي دهي دو بيت اضافه  كنم كه قصيده تو با آن دو بيت كامل شود :

 و قبر بطوس يالها من مصيبة         توقــّد في الاحشاء بالحرقات  

الي الحشر حتّي يبعث الله قائماً        يفــرّج  عنّـا الهمّ  و  الكربات

و قبري  در طوس است كه  براي آن مصيبتهايي  است كه  تا روز قيامت آتش از دلهاي سوخته شعله ور خواهد بود ...تا آنكه خدا قيام كننده و منتقم ما را برانگيزاند و غصّه ها و اندوه ما را برطرف سازد

دعبل عرض كرد : من قبري از شما خانواده در طوس  نميشناسم ،اينكه فرموديد قبر چه كسي است ؟ 

حضرت فرمودند : آن قبر من است ، روزها و شبها به پايان نمي رسد كه طوس محلّ رفت و آمد شيعيان و زائران من ميگردد  ؛ بدانيد هر كس  مرا در شهر طوس و در آن غربت زيارت كند فرداي قيامت با  من  و در درجــه من خــواهد بود در حالي كه  گناهانش آمرزيده  شده باشد.

امام زمان(ع) فرمودند:در رابطه با تعجيل در فرج زياد دعا کنيدکه فرج و گشايش امور شما نيز بدان بستگی دارد(غيبت شيخ طوسی ص117)


مهدي اي جان رضا .........جان رضا............جان رضا

 مهدي عزيز فاطمه رضا برات پر ميزنه

فقط آقا قيام تو اوّل شادي منه

کاش بيايي از سفر که ما همه منتظريم

دوباره خنده رو برلبهاي زهرا بنگريم

منم غريب الغربا شما غريب ترين ما

غربت من چند ساله بود شما ولي تا به حالا

من غريب بودمو ميدونم غريبي يعني چي

موقع عمل ميبيني بي حبيبي يعني چي

ادعاي عاشقي فراونو شيعه زياد

اما از ياري اونها بي نصيبي يعني چي

مهدي اي جان رضا .........جان رضا............جان رضا

 حرم پر از جمعيته دلم اسير حسرته

رضا ميون زايراش در انتهاي غربته

به خدا منتظرم هر کي مياد زيارتم

يه بارم بپرسه از من چيه اون يه حاجتم

همگي اينجا مين پذيرايشون ميکنم

نميدونن که خودم مريض درد غيبتم

کاشکي که ميشد زايرا فقط بين با يک دعا

هر کسي رو که مي نگري طلب کنه ظهور ما

هر موقع از همه جا خسته مياي در حرمم

تنهايي تو ميبينم آقا آتيش من  ميگيرم

وقتي که بازم ميخواي راهي صحراها بشي

ياد آورگي حضرت زينب ميکنم

 مهدي اي جان رضا .........جان رضا............جان رضا

 گفتم حديث بهر شما نموده ام امر دعا

نوشته توي کتابها اما کو گوش شنوا

گفتم که آخروالزّمون روي زمين و آسمون

هر چي که هست گريه کنه به گريه هاي مهديمون

همون موقع گفته بودم به شعر دعبل افزودم

کسي نيومد بخونه دو بيتي که من سرودم

گفتم اون قبري که در توس  پر از مصيبته

دل صاحبش ميون شعله هاي غيبته***

کاشکي تموم شيعيان شما رو از خدا بخوان

کاشکي به جاي حرمم تو صحراها پيت بيان

خودمو جواد من فداي تار موي تو

چشماي مادرم در انتظار روي تو که

عمو عباس به خدا منتظره به تشنه ها

برسونه با فرج شرابي از سبوي تو

مهدي اي جان رضا .........جان رضا............جان رضا