جایگاه خسف بیدا در قرآن:

قرآن كریم در دو مورد پیرامون خسف بیدا سخن گفته:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْكِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقاً لِمَا مَعَكُم مِن قَبْلِ أَن نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا»؛ اى كسانى كه كتاب داده شده‏اید، به آنچه فرو فرستادیم درحالیكه تصدیق كننده كتابى است كه با شماست، ایمان بیاورید، پیش از آنكه بر چهره‏هایى بزنیم و آنها را به پشت سر برگردانیم.(162)

خداوند در این آیه اهل كتاب را از روزى بیم داده كه در آن روز بر چهره‏هایى زده مى‏شود و صورتشان به پشت سرشان برگردانیده مى‏شود. مبرّد گفته: این تهدید الهى تاكنون اتفاق نیفتاده، ولى به حال خود باقى است تا پیش از رستاخیز با مسخ شدن افرادى و برگشتن صورتهایشان به پشت سرشان تحقق پیدا كند.(163)

اما اینكه این تهدید الهى كى اتفاق خواهد افتاد؟ روایات فراوان از پیشوایان معصوم داریم، كه به یك نمونه از آنها بسنده مى‏كنیم.

امام باقرعلیه السلام در یك حدیث بسیار طولانى از كارنامه سیاه سپاه سفیانى و جنایات وحشیانه آنها سخن گفته، در پایان از ورود آنها به سرزمین بیدا گفتگو كرده مى‏فرماید: آن‏گاه منادى آسمانى ندا سرمى‏دهد: یا بَیْدا اَبیدى بِالْقَوم؛ اى سرزمین بیدا این گروه را نابود كن. پس زمین دهان مى‏گشاید و آنها را در كام خود فرو مى‏برد، به جز سه تن كه از تیره كلب هستند. خداوند صورت آنها را به پشت‏سرشان برمى‏گرداند. آن‏گاه آیه را تلاوت كردند و فرمودند: این آیه در حق آنها نازل شده است.(164) این حدیث به همین تعبیر از طریق عامه نیز از امام باقرعلیه السلام روایت شده است.(165)

قرآن‏كریم در آیه دیگرى فرموده: «وَ لَوْ تَرى اِذْ فُزِعوا فَلا فَوْتَ وَ اُخِذوا مِن مَكانٍ قَریب»؛اگر آنان را مشاهده كنى كه دچار وحشت شده‏اند و رهایى ندارند و از مكان نزدیك گرفتار مى‏شوند.(166)

در روایات فروان تأكید شده كه این آیه در مورد خسف بیدا نازل شده كه به برخى از آنها اشاره مى‏كنیم.

پیامبر اكرم ‏صلى الله علیه و آله و سلم كارنامه سیاه سفیانى و قتل عام مدینه توسط آنان را شرح مى‏هد، در پایان مى‏فرماید: چون به سرزمین بیدا رسیدند، خداوند جبرئیل را براى نابودى آنها مى‏فرستد. جبرئیل با پاى خود بر زمین بیدا مى‏زند، پس همه آنها را در كام خود فرو مى‏برد. این است معناى آیه «وَلَوْ تَرى اِذْ فُزِعوا». تنها دو نفر از آنها مى‏ماند كه یكى بشیر و دیگرى نذیر است و آن دو از قبیله جهینه مى‏باشند.(167)

امیرمؤمنان ‏علیه السلام از گسیل داشتن لشكرى جرّار به مدینه توسط سفیانى سخن گفته و در پایان از فرو رفتن آنها در كام زمین در سرزمین بیدا گفتگو نموده، مى‏فرماید: این است معناى كلام خداوند كه مى‏فرماید: «وَلَوْ تَرى اِذْ فُزِعوا».(168) همچنین در ضمن یك حدیث طولانى كه به صورت مكتوب براى معاویه ارسال نموده، از كارنامه سیاه سفیانى و از فرو رفتن سپاه او در سرزمین بیدا با استشهاد به آیه یاد شده خبر داده، در پایان مى‏فرماید: آنها از زیر قدم‏هایشان در زمین فرو مى‏روند و كسى از آنها باقى نمى‏ماند، به جز گزارش‏گرى كه خداوند صورتش را به پشت سرش برمى‏گرداند.(169) و در حدیث دیگرى از ساربانى سخن مى‏گوید كه شترش رم مى‏خورد. او به دنبال شترش مى‏رود، چون بر مى‏گردد كسى را نمى‏یابد و سر نخى پیدا نمى‏كند، وى گزارش آنها را براى مردم بازگو مى‏كند.(170)

ابوحمزه‏ثمالى از امام زین العابدین‏علیه السلام روایت مى‏كند كه این آیه در مورد سپاه سفیانى است كه در سرزمین بیدا از زیر قدم‏هایشان گرفتار مى‏شوند.(171)

در احادیث عامه تعداد لشكر سفیانى كه در بیدا هلاك مى‏شوند را 70000 نفر نقل كرده‏اند.(172) در این احادیث هدف از این لشكركشى را پیكار با حجت خدا و تخریب خانه خدا بیان كرده‏اند.(173)

كارنامه سیاه سپاه سفیانى: در احادیث فراوان از كاركرد سپاه سفیانى به ویژه از قتل و غارت آنها در شهر مدینه سخن رفته است. ما در اینجا فقط به یك نكته اشاره مى‏كنیم: لشكر سفیانى مدینه را ویران مى‏كنند، شدیدتر از داستان حَرَّه.(174)

داستان حرّه سیاه‏ترین كارنامه سپاه یزیدبن معاویه است كه یك سال بعد از فاجعه كربلا به فرمان او در منطقه حرّه از محلّات مدینه منوره انجام یافت. فاجعه حرّه به قدرى شرم‏آور است كه هیچ مورّخى به خود اجازه نداده مشروح آن را بر روى صفحات كاغذ منعكس كند.

در مورد سپاه سفیانى و خسفِ آنها در سرزمین بیدا، دامنه سخن بسیار گسترده است، به جهت محدودیت این نوشتار از همه آنها صرف نظر مى‏كنیم.

... ادامه دارد



160.      یاقوت، معجم البلدان، ج1، ص 523.

161.      سوره نسا (4)، آیه 47.

162.      ثعلبى، الكشف و البیان، ج 3، ص 324.

163.   عیاشى، التفسیر، ج 1، ص 402، ح 990؛ نعمانى، الغیبة، ص 280؛ شیخ مفید، الاختصاص، ص 256؛ بحرانى، البرهان، ج 3، ص 115.

164.      سلمى، عقد الدرر، ص 89.

165.      سوره سبأ (34)، آیه 51.

166.      طبرى، جامع البیان، ج 22، ص 73؛ ثعلبى، الكشف والبیان، ج 8، ص 95؛ طبرسى، مجمع البیان، ج 8، ص 622.

167.      نعمانى، الغیبة، ص 305، ب 18، ح 14.

168.      سلیم بن قیس، كتاب سلیم، ص 159.

169.      نعیم بن حماد، الفتن، ص 258، ح 950.

170.      ابو حمزه ثمالى، تفسیر القرآن الكریم، ص 274؛ طبرسى، مجمع البیان، ج 8، ص 621.

171.      سلمى، عقد الدرر، ص 79 - 76.

172.      همان.

173.      ابن‏حماد، الفتن، ص 257؛ سیوطى، الحاوى‏للفتاوى، ج 2، ص 67.

174.      سوره كهف (18)، آیه 74.

استاد على‏اكبر مهدى‏پور

به سفارش دبیرخانه دائمى اجلاس حضرت مهدى