برمبنای اسناد مستند تاریخی چنانچه گفتیم شمار قابل توجهی از این افراد گریختند و به پادشاه اسکاتلند «رابرت بروس» ـ تنها پادشاهی که مرجعیت پاپ را قبول نداشت و کلیسای کاتولیک را به رسمیت نمی شناخت ـ پناه بردند. آنها در اسکاتلند به مهمترین لژ جزایر بریتانیا در زمان قرون وسطی یعنی «لژ وال بیلدرز» نفوذ کردند و در اندک زمانی بر آن تسلط یافتند، لژ سنن نظام معبد را به خود گرفت و به این ترتیب بذر فراماسونری در اسکاتلند کاشته شد. هنوز هم تا به امروز «لژ کهن اسکاتلند» شاخه اصلی فراماسونری به شمار می‌رود. این لژ در اوایل عصر مدرن نام خود را به «لژفراماسونی» (Masonic Lodge) تغییر داد. القابی که به افراد عالیرتبه این لژ داده می شد پیشتر به شوالیه های معبد اعطا میگردید وحتی تا به امروز نیز بکار میروند. به طور خلاصه معبدیان ناپدید نشدند و هنوز فلسفه، عقاید و تشریفاتشان در لباس مبدّل فراماسونری پابرجاست.


رد پای شوالیه‌های معبد و بعضی یهودیان مرتبط با آنها در مراحل گوناگون تاریخ اروپا قابل ردیابی است. در اینجا بدون پرداختن به جزئیات تنها سرفصل‌ها را بررسی می‌کنیم. موارد در کتاب نظم نوین ماسونی بررسی شده‌اند.
یکی از مهم‌ترین پناهگاه‌های شوالیه‌های معبد در منطقه پراونس فرانسه قرار داشت. طی بازداشت‌ها، بسیاری در آنجا مخفی شدند. از خصوصیات مهم دیگر این منطقه این است که مرموزترین مرکز کابالیسم اروپا می‌باشد. پراونس جایی بود که سنت شفاهی کابالا به کتاب تبدیل شد و ثبت گردید.

به عقیدة بعضی مورخان شورش روستایی انگلستان به کمک یک سازمان مخفی شعله‌ور شد. محققانی که تاریخ فراماسونری را مطالعه می‌کنند. همگی بر این باورند که این سازمان مخفی نظام معبد بوده است. جنبش ذکر شده بزرگتر از یک قیام داخلی و اقدامی سازمان یافته علیه کلیسای کاتولیک بود.
نیم قرن پس از این شورش، یک کشیش در بوهیما(جنوب اطریش) بنام«جان هاس John Huss» شورشی را در مخالفت با کلیسای کاتولیک آغاز کرد. در پشت پرده این شورش نیز شوالیه‌های معبد قرار داشتند. «اویگدور بن آیزاک کارا» (Avigdor Ben Isaac Kara )، از مهم‌ترین نام‌هایی بود که هاس در توسعه دکترین خویش تحت تأثیر آن قرار داشت. کارا، خاخام انجمن یهودی شهر پراگ و یک کابالیست بود.

جایگزینی آن با فرهنگی مبتنی بر مفاهیم الحادی مانند کابالا گردید. و بعد از دگرگونی فرهنگی دگرگونی سیاسی به میان آمد؛ مثلاً انقلاب فرانسه و ایتالیا و… .
اخیراً نیز موجی جدید در جهان آغاز شده است: چهره‌های نامدار سینما، موسیقی و هنر جدید غرب به فرقه کابالا می‌پیوندند.یکی ازاین افراد مدونا است که در سالهای گذشته خبر عضویت او در فرقه کابالا در صدر اخبار فرهنگی جهان جای گرفته بود. درواقع، پیوستن مدونا به کابالا خبر کم‌اهمیتی نیست زیرا مدونا نه یک خواننده بلکه یک نماد فرهنگی است. مدونا الگویی است نه تنها برای بسیاری از خوانندگان جوان بلکه برای میلیون‌ها جوان در غرب و سایر نقاط جهان.
مدونا کابالیست شده است. نه تنها او بلکه بسیاری دیگر از مشاهیر سینما و موسیقی جدید غرب، از پیر و جوان، به عضویت فرقه کابالا درمی‌آیند.





به این ترتیب، به یُمن رسانه‌های جهانشمولی چون ماهواره و اینترنت نسل جوان سراسر جهان، برای اوّلین بار با نام رازآمیز«کابالا» آشنا می‌شود و بسیاری از آن‌ها از الگوهای محبوب خود پیروی می‌کنند. به عبارت دیگر، به زودی این موج جهانگیر خواهد شد: هم اکنون ظهور گروه‌های کابالیست را در میان جوانان تهران و برخی شهرهای ایران نیز شاهدیم.

این گروهها باتعالیم عجیب ودر عین حال کاملاً مدرن در پی شکل دهی به یک فرقه جدید هستند. به ادعای برخی از اعضای این گروه این افراد در پی طرح ریزی شیوه ای نو برای دین داری هستند ولی نه به سبک فعلی ودر قالب ادیانی چون اسلام، مسیحیت بلکه مطابق و به روز شده با اتفاقات واوضاع واحوال روزاجتماع وجهان. عموماً این گروهها به صورت زیر زمینی و کاملاً خصوصی مشغول فعالیت هستند و در برنامه هایی مفرح برای جوانان از انواع شیوه ها چون موسیقی، رقص، می خوارگی، و شیوه های غیر اخلاقی جنسی برای جذب وحفظ اعضای گروه بهره می برند. در پیگیری های بعمل آمده مشخص شد که این گروه مروج کابالا و با ریشه ی یهودی، در ایران با رنگ وبویی ملی در پی تشکیل گروههایشان هستند. همان‌گونه که در سال‌های قبل ظهور گروه‌های «شیطان‌پرست» (ساتانیست) را درکشور شاهد بودیم.

بگذریم، درست است که تاریخچه اصطلاح نام «کابالیسم» به درستی مشخص نیست و مورد اختلاف است. اما برخی سلیمان ابن جبرئیل و برخی کابالیست اسپانیولی قرن سیزدهم، بهی ابن آشر را اولین اشخاصی می‌دانند که آئین مخفی و سری عهد عتیق را «کابالا» نامیدند. با این وجود مدارک و منابع بسیار قدیمی که برخی ازآنها به قرن دوم میلادی بازمی‌گردند، وجود دارند که حاکی از نام‌هایی بجز «کابالا» بر آئین فوق هستند. به هر حال هم اکنون اصطلاح «کابالا» وصف کننده تمرین آئین و دانش محرمانه یهود است.
مهمترین منابع و کتب کابالیستی که به عنوان ستون فقرات و پایه اصلی «آئین کابالا» درآمدند، شامل مجموعه کتب عبری بهیر (به معنای «کتاب روشنایی») و هیچالوت (به معنای «کاخ‌ها») میشوند که به قرن اول میلادی بازمیگردند. نهایتا در قرن سیزدهم میلادی کتاب زوهر نوشته شد که تفکر و شکل کنونی «آئین کابالا» را تشکیل داد.




عرفان درآغاز یهودیت تمایزعرفان با مابعدالطبیعه و جهان شناسی (نظریات مربوط به ماهیت یا ساختار اساسی هستی وجهان)، تصوف (نظام های فکری مدعی بینش ها یا شهودهای خاص مربوط به ذات الهی)، وصور مختلف غیب گرایی (مطالعه و در اختیارگرفتن قوای فوق طبیعی)، و کرامت (فنّ وادارکردن و متقاعد نمودن قوای الهی) وحتی جادوگری که غالبا پست ترین نوع آن درمیان است، چندان روشن نیست. بااینحال، اگرتسامحا عرفان به تلاش برای تماس مستقیم باالوهیت تعریف شود، ظاهرا با یهودیت ناسازگاراست.

یهودیت به شکل رسمی و مقبول آن ایمان به خدای یگانه است که جهان راآفرید و تصمیم گرفت به وسیله دستور زندگی ای که برای گروهی برگزیده وضع کرده است، خودرا برآنان آشکارسازد؛ این دستور عبارت است ازهمان تورات (به معنای «رهنمود» یا «تعالیم» که به غلط به «شریعت» ترجمه شده است.) سرنوشت دنیوی قوم برگزیده ونیز رستگاری ابدی  تک تک افراد آن، بنابراعتقاد سنتی یهودی، مبتنی بررعایت این دستورزندگی است وهرگونه ارتباط با خدا باید از طریق آن انجام شود.

اما واقعیت آن است که درتاریخ دینی یهودیت خداجویی چیزی فراتراز ارتباطی است که تورات واسطه آن است؛ البته هرگز نباید تورات کنارگذاشته شود (زیرا این امر جوینده رااز یهودیت خارج میکند)، یا نباید تظاهر به رسیدن به اعماق رازالوهیت شود ویا حتی کمترازآن، نباید وانمود شود که به اتحاد وجودی با خدا خواهند رسید. (جایی که خدا وانسان در ماهیت و وجود یکی اند.)


ادامه دارد...


 WWW.ANTIFBI.PARSIBLOG.COM منبع: