زهّاد قاتل
۰۳ خرداد ۱۳۸۹
 نبايد فراموش كرد كه طيّ قريب به 400 سال، عدول از قوانين و قواعد دینی و مذهبی و تمامیّت‌خواهی و لذّت‌جویی و سلطه‌طلبی جهان غربی، چنان عرصه‌های مختلف حیات را در نوردیده است که بحران در همة عرصه‌ها بر سر بشر آوار شود. بحران‌های اخلاقی،‌ زیست محیطی،‌ سیاسی، اقتصادی و بالأخره جنگ‌های خانمان برانداز، جملگی حاصل و محصول همین دوری از آسمان و تمامیّت‌خواهی شیطانی بود.


پيش از اين اشاره كرده‌ام كه بدون لحاظ كردن موضوع و اخبار مربوط به آخرالزّمان و آپوكاليپتك ارائة هر گونه تحليل سياسي اجتماعي و حتّي آثار فرهنگي و هنري ناقص و قابل نقد جدّي است.

پرده‌برداري از بسياری ابهامات در عرصة سياسي، تصميم‌سازي‌هاي سران ائتلاف صليب و صهيون در قبال ايران و فعّاليت‌هاي هسته‌اي ايران، توليد مسلسل صدها فيلم سينمايي و مستند با موضوع و محتواي آخرالزّمان و پايان دنيا و حتّي ابرام و پافشاري اين ائتلاف براي ماندگاري در مناطق مهمّي مثل عراق و بحران‌سازي‌ها در شرق اسلامي بدون رويكرد به موضوع و اخبار آخرالزّماني ممكن نيست و از همين طريق جايگاه و كاركرد اين مباحث و مباحث مرتبط با فرهنگ انتظار شناخته شده و قدر مي‌يابد. چنان كه از همين مجرا تكليف فردي و اجتماعي منتظران معلوم مي‌گردد.

ديگر بر كسي پوشيده نيست كه «فراماسونري جهاني» كه سكّان هدايت سياست، فرهنگ و اقتصاد جهان را در اختيار دارند، خود را مهيّا كرده‌اند تا در پي يك حادثة بزرگ و البتّه دست‌ساز، حكومت جهاني اشرار يهود را اعلام كنند. البتّه براي اين حركت عجله و شتاب زايدالوصفي هم دارند.

گمان بر اين بود كه سير تدريجي ليبراليزه كردن و سكولاريزه كردن فرهنگي و تمدّني جهان كه در واقع ترجمة توسعة لامذهبي و لاابالي‌گري است، چنان قواي باقيماندة فرهنگ‌ها و تمدّن‌هاي اقوام را در خود مضمحل و مستحيل مي‌سازد كه بدون هيچ مزاحم و مقاومتي اين واقعه، يعني تأسيس حكومت جهاني اشرار يهود، محقّق مي‌شود.

طيّ همين مراحل بود كه ابتدا اروپا، غرب و جهان مسيحي تباه شد و پس از آن با الگوسازي غرب به جان شرق افتادند تا امروز كه ديگر شرق و غربي نيست. جهان يك پارچه و فرهنگ واحد به قول «مارشال مك لوهان» به دهكده‌اي تبديل شده كه يك كدخدا بيشتر نمي‌خواهد.

آنها ابتدا «مسيحيت» را سكولاريزه و از آن تقدّس‌زدايي كردند. همة آموزه‌هايش را زميني و مخلوط با آموزه‌هاي يهودي كردند كه البتّه منظورم يهوديّت دنياوي شدة سامري صفت است و پس از آن طيّ فرايندي مسيحيان را فاسد ساختند. آنگاه با سواري گرفتن از مركب جهان مسيحي اروپايي، به جان همة فرهنگ‌ها و تمدّن‌ها افتادند. ابتدا مستعمره‌سازي كردند و به تدريج با تزريق سمّ مهلك فرهنگي چنان اقوام غيرغربي را از درون پوساندند كه جملگي مستعدّ استحاله در فرهنگ جهاني شدند.

در دو جنگ جهاني اوّل و دوم، پايه‌هاي حكومت يك پارچه و جهاني را استوار ساختند. در واقع هر يك از جنگ‌ها بخشي از سناريوي جهاني‌سازي بودند.
پس از جنگ جهاني اوّل، «جامعة ملل» را با پيشنهاد «ويلسن»، رئيس جمهور آمريكا بنا كردند و به بهانة حفاظت از صلح و داوري، بخشي از اختيار عمومي مردم جهان را از آنها گرفتند و سپس در جنگ دوم جهاني، با قتل عامّ بيش از 23 ميليون نفر، به سه هدف مرحله‌اي خود دست يافتند. ايجاد سازمان ملل متّحد، انقلاب سوسياليستي در چين و ايجاد كانون‌ ملّي يهوديان در فلسطين. از اينجا بخش بزرگتري از اختيارات جهان از طريق كانون‌هاي جهاني در اختيار فراماسونري جهاني قرار گرفت. منشور اين سازمان در 26 ژوئن 1945 م. در سانفرانسيسكو به امضا رسيد.

طيّ همة سال‌هاي قرن بيستم از طريق همين سازمان و مؤسّسات اقماريش مثل يونسكو، صندوق بين‌المللي پول و غيره و يارگيري از درون جوامع غيرغربي، نه تنها سياست خود را بر تمام ملل جهان تحميل كردند، بلكه به تدريج دست به يك استحاله‌سازي بزرگ فرهنگي زدند تا همة بسترها براي جهاني‌سازي فرهنگ غربي، به انزوا راندن فرهنگ‌هاي شرقي و حذف همة صورت‌هاي تمدّني پيشين فراهم آيد.

قرن بيستم، در واقع، قرن توسعة خطّ توليد فرهنگ‌ها و نمادهاي فرهنگي و تمدّني است. قرن همسان‌سازي ساكنان جهان در همة معاملات و مناسبات است. از همين جا بود كه به ناگهان همة مردم جهان مثل هم شدند. در خوردن، پوشيدن، شهرسازي، معماري، سليقه، آموزش و... .

همه به مدد وسايل مدرن و رسانه‌ها به اندازة هم از اخبار مطّلع مي‌شوند، بر روي موضوعات خاصّي متمركز مي‌شوند، مي‌خندند، غمگين مي‌شوند، دلهره پيدا مي‌كنند،... در يك كلام مثل هم شده‌اند، آرزوي مشترك پيدا كرده‌اند، جهاني شده‌اند.

عرض مي‌كردم سير تدريجي جهاني‌سازي «اقتصاد، سياست و فرهنگ» جهان را در سكوت و مردم جهان را در غفلت تمام؛ در حالي كه جملگي سرگرم و مشغول بودند، به «پارادايس» يا همان شهر جهاني فراماسونري جهاني مي‌برد، امّا به ناگهان و خارج از ارادة مردم جهان واقعه‌اي رخ داد.

درست در شرايطي كه بر سر قبر همة فرهنگ‌ها و تمدّن‌ها شمع روشن مي‌كردند و تنها در موزه‌ها و كلاس‌هاي درس تاريخ و فرهنگ و ادبيّات از آنها ياد مي‌كردند و از همة آنها هم تفسير و نقدي خودبنياد و غربي ارائه مي‌كردند و ساكنان شرق هم با راه‌اندازي موزه‌ها و سازمان‌هاي توريستي و گردشگري از بقاياي آثار تمدّني خود براي جلب توريست و جمع كردن دلارهاي سيّاحان استفاده مي‌كردند و تنها پُز داشتن فرهنگ و تمدّن را مي‌دادند، اتّفاق افتاد، جان مردم جهان، مثل آتشي از زير خاكسترهاي ريخته شده بر فرهنگ‌ها و مذهب‌ها و اديان، بيرون زد و خدا و معنويّت را طلب كرد.

نبايد فراموش كرد كه طيّ قريب به 400 سال، عدول از قوانين و قواعد دینی و مذهبی و تمامیّت‌خواهی و لذّت‌جویی و سلطه‌طلبی جهان غربی، چنان عرصه‌های مختلف حیات را در نوردیده است که بحران در همة عرصه‌ها بر سر بشر آوار شود. بحران‌های اخلاقی،‌ زیست محیطی،‌ سیاسی، اقتصادی و بالأخره جنگ‌های خانمان برانداز، جملگی حاصل و محصول همین دوری از آسمان و تمامیّت‌خواهی شیطانی بود. این بازگشت به مذهب،‌ عدالت‌خواهی و معنویّت‌گرایی،‌ درست در نقطة مقابل برنامه‌هایی بود که طیّ سال‌ها و قرن‌ها توسط اشرار یهود، فراماسونری جهانی و در این سال‌های اخیر، صهیونیست‌ها بر جهان اعمال شده بود.

به ناگهان مثل یک فنر از جا جستند، پر قدرت‌تر از همیشه،‌ امّا این بار نه تنها با سلاح نرم بلکه با سخت‌ترین شیوه‌ها به جان «مذهب و مذهبی‌ها» افتادند. پر واضح است که «اسلام و مسلمانان» در نوک تیز حملة آنها قرار گرفتند.

از آنجایی که دیگر نمی‌شد با طرد و ردّ مذهب و مذهب‌گرایی جلوی سونامی بزرگی که دودمان اشرار را به باد می‌داد، گرفت، بر بال مذهب و آخرالزّمان‌گرایی سوار شدند و اعلام کردند، آخرالزّمان فرا رسیده، جهان در حال نابودی است. جنگ جهانی سوم نزدیک است و مباحثی از این قبیل که توسط هزاران رسانه و به ویژه سینما درباره‌اش سخن می‌گویند.

این جماعت در حال حاضر نیازمند یک «بحران‌سازی بزرگ» هستند. چیزی در قدّ و قوارة جنگ جهانی سوم و سر در پی بهانه‌ای برای آغاز این جنگ جهانی گذاشته‌اند.

این فتنة بزرگ جهانی، بخش سوم سناریویی است که در قرن بیستم بخش‌های اوّل و دوم آن اجرا شده است.
آنها بر آنند تا طیّ فرایند و در اوج بحران و فراگیر شدن یأس در نقش ناجی و منجی به میدان آمده و با نفی همة قدرت‌ها و حکومت‌های ملّی و منطقه‌ای حکومت فراماسونر جهانی اشرار را اعلام کنند و همه را تابع خود بخوانند.

در واقع، این آخرین برگ بازی ابلیس برای اغوای جامع بشر و نابودی انسان‌هاست. شاید مطّلع باشید که اساساً فراماسونری‌های جهانی، شیطان‌پرست هستند و او را خدای خود می‌شناسند و با توسّل و تمسّک به او از طریق سحر و جادو و قوای غیر انسانی مثل اجنّة شیطانی سعی در توسعة قدرت جهانی و اعمال خواسته‌هایشان دارند.

آنها خودشان را برای سال 2007 م. آماده کرده بودند و حتّی آقای جرج دبلیو بوش خود را برای راه اندازی یک جنگ بزرگ آرمگدونی آخرالزّمانی مهیّا کرده بود. حضور در عراق و اشغال عراق هم به همین منظور اتّفاق افتاده بود. امّا قادر به انجام سایر مراحلش نشدند. چند سالی است که از طریق رسانه‌های پر قدرت سینمایی، ماهواره‌ای، اینترنتی و ...، در گوش مردم جهان می‌خوانند که «آخرالزّمان در سال 2012 م. حادث خواهد شد.»
اینک، در حال تدارک بهانه‌ای هستند تا شاسی این جنگ جهانی را فشار دهند.

روزی آقای «رونالد ریگان»، رئیس جمهور گاوچران ایالات متّحده گفته بود، من آرزو می‌کنم اوّلین کسی باشم که شاسی جنگ آرمگدون را فشار می‌دهد.
سه جریان به ظاهر مذهبی سعی در مشروعیّت بخشیدن به این واقعة شوم دارند:

1. مبلّغان انجیلی یا همان اوانجلیست‌های آمریکایی. آنها به اشغال عراق صورت تکلیف دینی دادند و اینک نیز برای حملة آمریکا به ایران آتش‌افروزی می‌کنند و آن را مقدّمة شروع جنگ جهانی آرمگدونی و نزول اجلال حضرت عیسی(ع) معرّفی می‌کنند؛

2. خاخام‌های صهیونیست که با مشروعیّت دادن اشغال سرزمین‌های اسلامی، با توسّل به آیات محرّف تورات، کشتار مسلمانان را مشروع جلوه داده و سعی در توسعه‌طلبی رژیم اشغالگر دارند؛

3. مفتی‌های وهّابی، عاملان دست فراماسونری جهانی که با هم‌سویی و همراهی با غرب، بر طبل کشتار شیعیان می‌کوبند.
حضور هم‌زمان این سه جریان و عواملشان در عراق و افغانستان، هم‌نوایی این سه جریان در جنگ سیاسی، فرهنگی علیه ایران اسلامی، اشتراک این سه جریان در هدایت فتنه‌ها و آشوب‌های داخل ایران و جهان اسلام که آن را نباید دست کم گرفت و بالأخره، حمایت این سه جریان از رسانه‌ها و رسانه‌سازهای ایرانی که امروزه بازار را از آثار خود انباشته‌اند.

این زُهّاد قاتل، تشنة خونند و بی‌خون‌ریزی آرام نمی‌گیرند و اگر با تأمّل در بنیاد این سه جریان بنگرید، جملگی را در هیئت کاهنان صهیون خواهید دید.
از یک خانه و از پای یک خوان برخاسته‌اند که این چنین با زهد از حقّ و حقیقت و در هوای دنیا و کامجویی از دنیا به نام خدا به جان خلق روزگار افتاده‌اند.
خدای این زُهّاد، نشسته بر کرسی معبد امّارگی، فرمان کشتن صادر می‌کند.

اسماعیل شفیعی سروستانی
راديو معارف 31/2/1389