"شيخ نمر باقرالنمر"

"شيخ نمر باقرالنمر" 

خلاصه:

شیخ "نمر باقر النمر" ‌روحانی شیعی برجسته عربستانی، در سال 1379 هجری قمری مصادف با 1968 میلادی، در شهر "العوامیه" در استان القطیف در شرق عربستان در خانواده‌‌ای اهل علم و دین به دنیا آمد که از آن علمایی چون "آیت‌الله شیخ محمد بن ناصر آل نمر" (قدس سره) و خطبای حسینی چون جدش حاج "علی بن ناصر آل نمر" سر بر آورده بودند.

نخستین بازداشت شیخ نمر به می 2006 میلادی بازمی‌گردد، هنگامی که شیخ به محض بازگشت از سفر کوتاه‌مدتش به بحرین و بازگشت به عربستان، به دلیل مشارکت در همایشی بین‌المللی قرآن کریم از سوی نیروهای امنیتی رژیم سعودی بازداشت شد.

اتهام شیخ این بود که در این همایش، در عریضه‌‌ای، از رژیم سعودی خواسته بود به "قبرستان بقیع" رسیدگی کرده، مذهب "تشییع" را به رسمیت شناخته و شیوه‌‌های آموزشی و درسی کنونی حاکم بر عربستان را تغییر داده یا لغو کند؛ همین.

اما بازداشت مجدد شیخ نمر، به 23 آگوست 2008 میلادی بازمی‌‌گردد که در شهر "القطیف" به دست نیروهای امنیتی رژیم سعودی بازداشت شد. این بار اتهام شیخ برای بازداشت بنابر ادعای رژیم سعودی درخواست از شیعیان مناطق شرقی عربستان برای آماده‌شدن به منظور دفاع از خود و جامعه خویش بود که رژیم ادعا می‌‌کرد، این سخنان نمر به معنی تحریک شیعیان عربستانی برای جدایی از حکومت مرکزی بود.

رژیم سعودی از بیم قیام مردمی و خشم و غضب شیعیان مناطق شرقی عربستان شیخ نمر را 24 ساعت پس از بازداشت آزاد کرد.

شیخ نمر همچنین از مطبوعات و رسانه‌های سعودی به دلیل وابستگی و تبعیت آنها از رژیم سعودی و تبدیل‌شدن آنها به بوق تبلیغاتی آل‌سعود به‌شدت انتقاد می‌کند.

وی تصریح می‌کند که مفتی‌های وهابی، ساخته و پرداخته آل‌سعود هستند. به گفته شیخ نمر، آل سعود به مفتی‌های وهابی پول می‌دهند تا با دامن‌زدن به اختلافات طایفه‌ای و مذهبی و ایجاد اختلاف بین شیعیان و اهل سنت، آنها را به خود مشغول کنند و با ایجاد تفرقه مذهبی و طایفه‌ای و قبیله‌ای به حاکمیت خود بر عربستان و غارت و چپاول ثروت‌های آن ادامه دهند.

ارتش نایف کجا هستند تا جلوی فرشته مرگ را بگیرند

شیخ نمر باقر النمر که این سخنرانی را پس از مرگ "نایف بن عبدالعزیز" ولیعهد متوفای عربستان ایراد می‌کرد، گفت: ارتش نایف کجاست تا مانع از آن شوند که فرشته مرگ، جان وی را بگیرد،‌ نیروهای اطلاعاتی و سرهنگ‌های وی کجایند تا جلوی ملک الموت را بگیرند اما هم اکنون کرم‌ها در حال خوردن جسد وی هستند و دچار عذاب جهنم شده است.

سخنرانی آتشین شیخ نمر علیه رژیم آل سعود

وی در ادامه به "عبدالله" پادشاه عربستان اشاره می‌کند که وی چرا باید تا آخر عمر و تا زمانی که فرشته مرگ جان وی را بگیرد پادشاه باشد.

شیخ نمر باقر النمر به حدیثی از امام حسین علیه السلام اشاره می‌کند که امام در این حدیث گفته است: فرد خون خوار وارد بهشت نمی شود.

*چگونه از مرگ نایف خوشحال نشویم حال آنکه وی فرزندانمان را کشته است
اگر آل سعود راست می‌گوید به جای سرکوب مردم بحرین برود فلسطین را آزاد کند

*صدام در مقابل ایران نتوانست ایستادگی کند شما چگونه می توانید بایستید

شیخ "نمر باقر النمر" دست به اعتصاب غذا زده است

وخامت وضعیت جسمانی شیخ النمر بر اثر شکنجه آل‌‌سعود 

ادامه نوشته

واقعه عاشورا، زمینه‏ساز و مقدمه ظهور امام عصر(عج) ا

 واقعه عاشورا، زمینه‏ساز و مقدمه ظهور امام عصر(عج) ا

خبرگزاری شبستان: فرهنگ عاشورا، پیوندی عمیق و ارتباطی ناگسستنی با فرهنگ انتظار دارد. واقعه عاشورا، زمینه‏ساز و مقدمه ظهور امام عصر (عج) است و معارف و حکمت‏های جاودان آن، در ظهور مهدی موعود متجّلی است. با بررسی و دقّت، در حدیث قدسی زیارت عاشورا و زیارات مربوط به امام زمان (عج)، در می‏یابیم که نینوا، معبر انتظاراست ؛ یعنی، برای رسیدن به ظهور مهدی موعود، باید از گذرگاه کربلا عبور کنیم. زیارت عاشورا نیز در واقع، تحلیلی برای معبر بودن نینوا برای انتظار است. درس‏ها و پیام‏های عاشورا، چراغ‏های فرا راه شیعیان است تا با دیدی روشن و بصیرتی افزون، منتظر ظهور باشند و آماده قیام و مبارزه شوند.



فرهنگ عاشورا، پیوندی عمیق و ارتباطی ناگسستنی با فرهنگ انتظار دارد. واقعه عاشورا، زمینه‏ساز و مقدمه ظهور امام عصر (عج) است و معارف و حکمت‏های جاودان آن، در ظهور مهدی موعود، متجّلی است. با بررسی و دقّت، در حدیث قدسی زیارت عاشورا و زیارات مربوط به امام زمان (عج)، در می‏یابیم که نینوا، معبر انتظاراست ؛ یعنی، برای رسیدن به ظهور مهدی موعود، باید از گذرگاه کربلا عبور کنیم. زیارت عاشورا نیز در واقع، تحلیلی برای معبر بودن نینوا برای انتظار است. درس‏ها و پیام‏های عاشورا، چراغ‏های فرا راه شیعیان است تا با دیدی روشن و بصیرتی افزون، منتظر ظهور باشند و آماده قیام و مبارزه شوند. السلام علیک یا ثار الله و ابن ثاره و الوتر اثوتور؛(1)سلام بر تو ای خون خدا و فرزند خونش، وای تنهای رها شده.


حسین(ع)، خون خدا است که در عاشورا به جوشش در آمد و به شریان تاریخ انسان و اسلام، حرکت و حیات بخشید. این خون خدا از دشت گلگون نینوا، قلب‏های مؤمنان و عاشقان را به تپش درآورد و چنان آتش و شرری به جان‏ها زد که هرگز سردی و خاموشی نخواهد داشت: انّ لقتل اگ‏سغ حرارة ص قلوب اثؤمنغ لاتقَد ابداً(2). این رود جاری خون خدا، از آن دشت خونبار، برای همیشه قلب تاریخ را سیراب، زنده و متحرک خواهد ساخت و هرگز نخواهد گذاشت جهل و نادانی‏ها - هر چند مدرن - و حیرت در ضلالت و گمراهی، بندگان خدا را نابود سازد؛ بلکه سرور شهیدان تاریخ، جان خویش را در راه خدا بذل و بخشش کرد؛ تا بندگان او را از تمامی جهالت‏ها و سرگردانی‏ها رهایی بخشد: و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من اکهالة و حفة الضلالة(3).

و این شور آفرینیِ آن اسوه عشق و آزادگی، هیچ خاموشی ندارد و این حرارت حسینی، سرد یا منحرف نمی‏شود. دشمنان او، بارگاه نورانی‏اش را تخریب کردند و قبر مطهرش را به آب بستند؛ زائرانش را شهید کردند و دست و پای آنان را بریدند ... ولی نتوانستند این گرمی و عشق و شور و شعور را از بین ببرند.

این شعله عشق و مشعل رهنمای تاریخ، جریان خود را در نهضت‏ها و انقلاب‏های دینی - به خصوص در انقلاب اسلامی ایران به خوبی نشان داده است و می‏رود تا حسینیان با فریادهای این الطالب بدم اثقتول بکربلا ندای امام حسین(ع) را پاسخ دهند و به جهانیان بنمایانند که دیگر سیدالشهدا(ع) تنها نیست.

سلام بر تو و بر ارواحی که به آستان تو فرود آمده، و با تو دفن شدند؛ سلام و درود خدا از جانب من بر همه شما باد؛ سلامی پیوسته و همیشه تا زمانی که باقی هستم و تا زمانی که شب و روز باقی است. سلامی به فراخنای هستی و پهنای تاریخ.
این سلام))، زبان گویا و ترجمان همان حرارتی است که در دل‏ها افکنده‏ای و آتشی است که از عمق وجودمان شعله می‏کشد.


ادامه نوشته

بعد از شهادت امام حسین(ع) در کربلا چه گذشت

بعد از شهادت امام حسین(ع) در کربلا چه گذشت

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، بعد از شهادت امام حسین علیه‌السلام و یاران باوفای ایشان در عصر عاشورا، مشکلات و مصیبت‌های خاندان امام، صد چندان شد. ماجراهایی اتفاق افتاد که قلم از نوشتن آن و زبان از گفتنش شرم دارد. چنان سوزناک است که اشک هر انسان آزاده‌ای را سرازیر و هر جوانمردی را بی‌تاب می‌کند. در کتاب «عاشورا ریشه‌‏ها، انگیزه‌‏ها، رویدادها، پیامد‌ها» که زیر نظر حضرت آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی نوشته شده مطالب ارزنده‌ای در این‌باره نقل شده است.



* آمدن ذوالجناح به خیام‏

پس از شهادت امام، اسب آن حضرت شیهه‏‌زنان و ناله‌‏کنان در حالى که پیشانى خود را به خون امام علیه‌السلام آغشته کرده بود، به جانب خیمه‏‌ها شتافت.

از امام باقر علیه‌السلام نقل شده است که اسب آن حضرت در شیهه‌‏اش مى‏‌گفت: «الظَّلیمَةَ الظَّلیمَةَ مِنْ أُمَّةٍ قَتَلَتْ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّها؛ امان از ظلم و ستمِ امتى که فرزند دختر پیامبرشان را کشتند».

زنان و خواهران و دختران امام علیه‌السلام با دیدن مرکب بى‏‌سوار ناله‏‌ها سر دادند و زار زار گریستند.

«فَوَضَعَتْ أُمُّ کُلْثُومٍ یَدَها عَلى‏ امِّ رَأْسِها وَنادَتْ: وامُحَمَّداه! وَاجَدَّاه! وانَبِیَّاه! وا أَبَاالْقاسِماه! واعَلِیَّاه! واجَعْفَراه! واحَمْزَتاه! واحَسَناه! هذا حُسَیْنٌ بِالْعَراءِ، صَریعٌ بِکَرْبَلاءَ، مَجْزُورُ الْرِأْسِ مِنَ الْقَفاءِ، مَسْلُوبُ الْعِمامَةِ وَالرِّداءِ، ثُمَّ غُشِیَ عَلَیْها»

ام کلثوم، دستها را روى سر نهاد و فریاد زد: وامحمداه! واجدّاه، وانبیاه، وا ابالقاسماه، واعلیّاه، واجعفراه، واحمزتاه، واحسناه، این حسین است که در خاک کربلا روى زمین افتاده، سرش را از پشت سر جدا کردند، عبا و عمامه‌‏اش را به غارت بردند، این بگفت و بیهوش بر زمین افتاد».

* غارت سلاح و لباس‌هاى امام علیه‌السلام‏

سپاه غارتگر ابن سعد، پس از شهادت امام علیه‌السلام براى غارت لباس‌ها و سلاح امام علیه‌السلام هجوم آوردند. حتى برخى آنقدر رذالت و پستى به خرج دادند که پیش از شهادت امام علیه‌السلام به این کار اقدام نمودند. در این بخش از تاریخ کربلا شگفتى‌‏هایى در کتب مقاتل نقل شده است که هر یک از دیگرى عبرت‏‌انگیزتر است و ما بخشى از آن را در اینجا مى‌‏آوریم از جمله: «مالک بن بشیر کندى» کلاه آن حضرت را که با ارزش بود به‏ یغما برد و چون آن را به خانه‏‌اش برد، همسرش به وى گفت: «اموال پسر پیغمبر را غارت مى‏‌کنى و آن را به خانه مى‌‏آورى؟! از نزد من خارج شو که خدا قبرت را از آتش پر کند» این مرد تا زنده بود با فقر و تنگدستى دست و پنجه نرم کرد و دستهایش خشک شد و در زمستان خون و چرک از آن جارى بود.

«بحر بن کعب» جامه آن حضرت را گرفت و پوشید و به نقل سید بن طاووس پاهاى او خشک شد و زمین گیر گشت.

«اسحاق بن حویّة» پیراهن حضرت را که یکصد و هفده سوراخ از آثار نیزه و شمشیر و تیر در آن بود، گرفت و پوشید و به برص گرفتار شد.

عمامه آن بزرگوار را «اخنَس بن مَرثَد» گرفت و به سر نهاد و دیوانه شد!

زره مخصوص آن حضرت را که فقط جلو را مى‌‏پوشاند و پشت نداشت «عمر بن سعد» گرفت و زره دیگر آن امام شهید را «مالک بن نمیر» گرفت و پوشید و بنا به روایتى مجنون شد.

«قیس بن اشعث» حوله مخصوص حضرت را گرفت و پس از آن به «قیس قطیفه» مشهور شد و بنا به نقل خوارزمى، به مرض جذام گرفتار شد و افراد خانواده‏‌اش از او کناره گرفتند.

«اسود بن خالد» کفش‏‌هاى حضرت را برداشت.  ......

ادامه نوشته

تسلیت عاشورای حسینی


شهادت امام حسین (ع) و یاران با وفای ایشان خدمت محضر اقا بقیه الله (عج) و شیعیان جهان تسلیت عرض می کنم انشاالله که به زودی در رکاب مولایمان مهدی (عج) انتقام خون حسین و یاران فداکارشون رو از یزیدیان زمان بگیریم و لیاقت شهادت در رکاب حضرت صاحب الزمان رو داشته باشیم...

دیدگانت‌ پر اشک‌، لبانت‌ خشکیده‌،

سینه‌ ات‌ گداخته‌، قلبت‌ شعله‌ور،

روحت‌ پرتلاطم‌، لیکن‌ مهار نفست‌ برمشت‌.

سرود ایمان‌ بر لب‌، نوای‌ توحید در کام‌،

یاد خدا در دل‌، دستار پیامبر بر سر،

کهنه‌پیرهن‌ امانت‌ مادر بر تن‌، بزم‌ اشکواره‌ در پیش‌.

ای‌ حسین‌، ای‌ رازدار منزل‌ وحی‌؛

غم‌ سرای‌ خیمه‌ هایت‌، سوزش‌ قلب‌ زنانت‌،

گریه‌نوباوگانت‌، آه‌ و سوز خواهرانت‌،

العطش‌ از دخترانت‌، عالمی‌ را اشک‌ ریزان‌ می‌کند!

ای‌ حسین‌ ای‌ رهنمای‌ راه‌ ایمان‌،

ای‌ حسین‌ ای‌ جرعه‌ نوش‌ جام‌ یزدان‌،

کوفیان‌بد صفت‌، نامردمان‌ بی‌ مروت‌،

گران‌ بی‌ فتوت‌، حیا از مادرت‌ زهرا س نکردند!

و گویی‌ احرام‌ به‌ تن‌ داران‌

در سرزمین‌ عرفات‌ دنبال‌ راه‌ توروند

که‌ تو فرزند مکه‌ و بط‌حایی‌،

فرزند زمزم‌ و صفایی‌، پور حل‌ و منایی‌.

گرگان‌ بیشة‌ شهوت‌،

پارگان‌ تنت‌ را تن‌ پاره‌ کردند،

روبهان‌ مرغزار حیله‌ دعوت‌نامه‌ها را به‌ شمشیر باز کردند

و حرامیان‌ بستر کفر دست‌ پلید خویش‌ را

برای‌ بیعت‌ به‌سوی‌ تو گشودند

که‌ چه‌ نیک‌ فرمودی‌:

«ان‌ الدعی‌ بن‌ الدعی‌ قد رکز بین‌ اثنتین‌ بین‌ السله‌ والذله‌ و هیهات‌ منا الذلة‌ یا بی‌اللّ""ه‌ ورسوله‌ والمؤمنون‌ وحجور طابت‌ وطهرت‌ وانوف‌ حمیة‌ ونفوس‌ ابیه‌ من‌ ان‌ توثر طاعة‌اللئام‌ علی‌ مصارع‌ الکرام‌؛

آب هم شرمنده عباس شد

آب هم شرمنده عباس شد

یا کاشف کرب عن وجه الحسین

اکشف کربی بحق اخیک الحسین




وقتى عطش در كربلا غوغا بپا كرد


سقّا نگاهى شرمگين بر خيمه‏ ها كرد


برداشت مشكى را كه لبريز از وفا بود


مشكى كه خود از تشنگان كربلا بود


شاهين عشق آماده پرواز مى‏شد


لبهاى مشك از شوق دريا باز مى‏شد


بر كشتگان بدر روز انتقام است


مهريه زهرا(س) به فرزندش حرام است


وقت است تا شيرين شود كام ابوالفضل


وقت است از خون پُر شود جام ابوالفضل


برخاست عزم آب در دشت بلا كرد


قلب سياه كفر بند از بند وا كرد


عباس يعنى تشنه در دريا نشستن


عباس يعنى بغض مولا را شكستن


عباس يعنى نفس را هم بنده كردن


عباس يعنى آب را شرمنده كردن


عباس يعنى تا قيامت مَرد بودن


عباس يعنى با خدا همدرد بودن ...


به به چه نيكو آمد اين اقبال عباس


آمد هزاران تير استقبال عباس


وقتى كه روى ماه از آئينه برگشت


آواى «أدرِك يا اخا» پيچيد در دشت


زلف شقايق در كمند ياس افتاد


سالار دين بر پيكر عباس افتاد


وقتى كه پيكان مشك را بر حلق او دوخت


حتى گلوى آب هم از تشنگى سوخت


اينك فراتى مانده لبريز از ندامت


شرمنده از عباس تا روز قيامت ...


(محمدزمان گلدسته)

شرايط براي عاشوراي موعود هر روز آماده تر مي شود  

شرايط براي عاشوراي موعود هر روز آماده تر مي شود  :

داعش : يزيد رهبر ما و حسين دشمن ماست

چرایی تمرد فرمانده «داعش» از دستور رهبر «القاعده»

داعش : يزيد رهبر ما و حسين[علیه السلام] دشمن ماست
داعش در این بیانیه مدعی شده امام حسین (علیه السلام) بر علیه خلیفه بر حق مسلمین یزید! خروج نموده و هدف او شکستن صفوف مسلمانان بوده است! شیعیان از آن روز تا به حال با به جا آوردن مراسمی شرک آلود در محرم، تلاش یزید در خاموش کردن فتنه میان مسلمانان را مورد انتقاد قرار می دهند؛ داعش مسئولیت شرعی ایستادن در برابر این شیعیان عزادار محرم و پیوستن آنها به امامشان حسین [علیه السلام] را بر عهده می گیرد.



SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:
به گزارش «شیعه نیوز»، امارت اسلامی عراق و شام موسوم به داعش در بیانیه ای که بر روی سایت های هم جهت با خود آورده اعلام کرده است با تمام امکانات زوار عتبات مقدس شیعی را هدف قرار خواهند داد و سر آنها را خواهند برید.
عنوان این بیانیه "یزید رهبر ما و حسین [علیه السلام] دشمن ماست" است ، داعش در این بیانیه مدعی شده امام حسین (علیه السلام) بر علیه خلیفه بر حق مسلمین یزید! خروج نموده و هدف او شکستن صفوف مسلمانان بوده است! شیعیان از آن روز تا به حال با به جا آوردن مراسمی شرک آلود در محرم، عمل یزید در خاموش کردن فتنه میان مسلمانان را مورد انتقاد قرار می دهند؛ داعش مسئولیت شرعی ایستادن در برابر این شیعیان عزادار محرم و پیوستن آنها به امامشان حسین [علیه السلام] را بر عهده می گیرد.
داعش سپس اهل سنت را نیز از همراهی با شیعیان و شرکت در مراسم عزاداری حسین [علیه السلام] بر حذر می دارد و می گوید: مطمئن باشید سرنوشت شما هم با شیعیان در صورت شرکت در این مراسم تفاوتی ندارد و مادامی که همراه با شیعیان هستید توبه شما پذیرفته نیست! ؛ صادر کنندگان این بیانیه سپس به صورت علنی از پشتیبان مالی و فکری خود "آل سعود" می خواهد مانع از برگزاری مراسم عزاداری در سعودی شود.
داعش سپس در پایان به خیال خود شیعیان را تهدید می کند و می گوید: ما توهین به خلیفه مان یزید را تحمل نمی کنیم و از آنجایی که حسین [علیه السلام] و پیروانش دشمن یزید هستند، دشمن ما به حساب می آیند و هدف شرعی ما هستند.
......
همانگونه كه روايات شريف بيان مي دارند جنگ بزرگ ظهور ميان مردي از نسل يزيد(سفياني) و مردي از نسل امام حسين(ع) ( امام عصر(عج)) مي باشد و تحولات دوران كنوني به خوبي از تحقق اين حقيقت خبر مي دهد.
لشگريان اين مصاف اينك از هم جدا شده و بلكه روبروي هم قرار دارند ، از سويي سالهاست كه عاشقان و عزاداران امام حسين(ع) بر سر و سينه زنان در انتظار عاشوراي موعود هستند تا انتقام خون خدا را بگيرند


از سوي ديگر در طي چند سال گذشته نيز شاهديم كه گروههاي منحرفي كه بصورت علني اعلام مي كنند رهبر آنها يزيد ملعون بوده و دشمن امام حسين(ع) و شيعيانش هستند ، خود را در سوي ديگر رويارويي حق و باطل قرار مي دهند و با جنايتهاي هر روزه خود عملاً شيعيان را به خاك و خون مي كشند

اين صحنه علي رغم تلخي ظاهري بشارت بزرگي در خود دارد و آن اين است كه عاشوراي موعود كه در آن بار ديگر يزيد ملعون و حسين(ع) و يارانشان بار ديگر در مقابل هم قرار خواهند گرفت ، بسيار نزديك است و بلكه عملاً در حال تحقق است.

در ادامه :

چرایی تمرد فرمانده «داعش» از دستور رهبر «القاعده»

تمرد فرمانده داعش از دستور رهبر القاعده مبنی بر بازگشت به عراق را می‌توان در یک پازل بزرگتر منطقه‌ای یعنی درگیری جریان اخوان و وهابیت ملاحظه و بررسی کرد.....

ادامه نوشته

تحقيقي دربارۀ حضرت رقيه(س)

تحقيقي دربارۀ حضرت رقيه(س)

مهم‏ترين بحث در اين دوران درباره حضرت رقيّه‏(س) اين است كه آيا اصلاً چنين دخترى وجود داشته؟ و آيا امام حسين‏(ع) فرزند دخترى سه يا چهارساله به اين نام داشته است؟

طواف شمع چون پروانه مى كرد
به دستش زلف بابا شانه مى كرد
پدر را از لب خود نوش مى داد
از آن سو عمّه او گوش مى داد
سر و روى پدر را ناز مى كرد
برايش عقدۀ دل باز مى كرد
به قربان سر نورانى تو
چرا خون ريزد از پيشانى تو
رخ من نيلى از سيلى است اى سر
لبان تو چرا نيلى است اى سر
مگر چوب جفا بوسيده بابا
كه خون بر روى او خشكيده بابا
تو از چوب جفا دارى نشانه
مرا باشد نشان از تازيانه
در آن شب، شام را شورى دگر بود
تو گويى شام عاشورى دگر بود
سه ساله دخترى چون «ماهپاره»
فرو مى ريخت از چشمش ستاره
زتو دارم تمنّا جان بابا
مرا با خود ببر در نزد زهرا
كه گيرم در بغل مانند جانش
دهم من جاى سيلى را نشانش

وجود رقيّه در هاله اى از ابهام
مهم ترين بحث در اين دوران درباره حضرت رقيّه (س) اين است كه آيا اصلاً چنين دخترى وجود داشته؟ و آيا امام حسين (ع) فرزند دخترى سه يا چهارساله به اين نام داشته است؟
پاسخ به اين پرسش، آسان نيست. از يك سو وجود قبرى در شام به اين نام و پذيرش وجود اين دختر در جامعه شيعى، آ ن هم به صورت مسلم و انكارناپذير و نقل دهها داستان درباره كرامت او و حتى بعضى غلوّها و تندرويها از ناحيه برخى مدّاحان درباره سرگذشت او، مسئله را آن چنان مسلم و حتمى جلوه داده است كه كسى به راحتى جرئت نمى كند اين پرسش را مطرح كند؛ چرا كه امكان متهم شدنش از ناحيه اذهان جامعه شيعى به شدّت وجود دارد.
از سوى ديگر، كمبود منابع تاريخى دسته اوّل و قديمى در اين باره به اين پرسش دامن مى زند كه آيا به واقع، چنين دخترى وجود داشته است؟ ممكن است حتّى برخى افراد مغرض به دليل اثر سازنده و جانسوزى كه زيارت و مصائب اين سه ساله بر روح مردم دارد به اين پرسش دامن بزنند و وجود او را در هاله اى از ابهام ببرند.
آنچه اكنون در پى آن هستيم، بررسى اين قصّه تاريخي است، به دور از افراط و تفريطها و براساس آنچه از منابع گذشته و حال در دست ما وجود دارد.

تعداد دختران امام حسين (ع) و منابع تاريخى
مورخان و مقتل نويسان در بيان فرزندان حضرت ابا عبد اللّه (ع) هنگامى كه به دختران او رسيده اند، به ذكر دو دختر به نامهاى «فاطمه» و «سكينه» بسنده كرده اند. (1)
برخى نام «زينب» را نيز بدانها افزوده اند. (2) و البته در منابع متأخران، گاه تا هشت دختر براى آن حضرت نام برده اند كه عبارت اند از: فاطمه كبرى، فاطمه صغرى، زبيده، زينب، سكينه، امّ كلثوم، صفيه و دخترى كه در خرابه وفات كرده است كه بعضى نامش را زبيده و بعضى رقيه گفته اند. (3) امّا در هيچ يك از منابع تاريخى اوّليه، نامى از دختر خردسالى سه يا چهار ساله براى امام حسين (ع) كه اسم آن رقيه يا فاطمه صغرى و يا با نامى ديگر، ديده نشده است و نيز اينكه هنگام اقامت كاروان اسيران در شام، چنين دخترى با آن صحنه غمناك و شهادت اسفناك مشاهده نشده است. آرى، در برخى كتابهاى متأخر، شرح حالِ اين دختر آمده است كه به زودى بدان اشاره مى شود.
اكنون اين پرسش مطرح مى شود كه چرا از چنين دخترى با آن سرنوشت غمبار، در كتابهاى تاريخى اوّليه، سخنى به ميان نيامده است و اين جريان را ثبت نكرده اند. در جواب بايد گفت كه شيعيان در طول تاريخ بر اثر حكومت حاكمان جور، يا فرصت و مجال ثبت حوادث تاريخى را پيدا نكرده اند و يا در صورت ثبت، ستمگران آثار علمى و تاريخى شان را سوزانده اند و از بين برده اند؛ مانند كتاب سوزى مشهور محمود غزنوى در رى در سال 423 ق، كشتار و كتاب سوزى طغرل در بغداد در عصر شيخ طوسى، داستان حسنك وزير و آوارگى فردوسى، كشتارها و كتاب سوزيهاي «جزّار» حاكم مشهور عثمانى در شامات، در جنوب لبنان و... .» (4)
از اينرو ممكن است اين جريان در كتب تاريخى گذشته بوده؛ ولى سپس از بين رفته باشد. شاهد اين ادّعا از بين رفتن كتاب پرارج «الحاويه في مثالب معاويه»، تأليف قاسم بن محمّد بن احمد مأمونى از علماى اهل سنّت است. كامل بهائى، اصل قصّه رقيّه را از آن نقل كرده است. (5) به اين سبب است كه در مسائل فقهى، گاهي منبع و مدرك يك حكم از بين رفته است. فقها، شياع يك حكم را بين شيعه در صورت اتصال به دوران معصوم، معتبر مى دانند.

ادامه نوشته

الا ای محرّم!


الا ای محرّم!

از روزی که در نهر جانمان فرات سوز و علقمه عطش جاری ساخته اند،از شبی که در پیاله دلمان شربت گوارای ولایت ریخته اند،دلمان یک حسینیه پر شور است.



در حسینیه دلمان، مرغهای محبت سینه می زنند و اشکهای یتیم در خرابه چشم، بی قراری می کنند.

سینه ما تکیه ای قدیمی است، سیاهپوش با کتیبه های درد و داغ، که درب آن با کلید « یا حسین » باز می شود و زمین آن با اشک و مژگان، آب و جارو می شود.

ما دلهای شکسته خود را وقف اباعبدالله کرده ایم و اشک خود را نذر کربلا، و این « وقفنامه » به امضای حسین رسیده است.

صبحها وقتی سفره عزا گشوده می شود، دل روحمان گرسنه عاطفه و تشنه عشق می شود. ابتدا چند مشت «آب بیداری » به صورت جان می زنیم تا «خواب غفلت » را بشکنیم.

زیارتنامه را که می بینیم، چشممان آب می افتد و «السلام علیک » را که می شنویم، بوی خوش کربلا به مشام دل می رسد.

توده های بغض، در گلویمان متراکم می گردد و هوای دلمان ابری می شود و آسمان دیدگانمان بارانی!
الا اى محرم! تو به چشم و دل قهرمانان و آزاد مردان كه همواره بر ضد بیداد، قامت كشیدند و در صفحه سرخ تاریخ، زیباترین نقش جاوید را آفریدند، تو آن آشناى كهن یاد و دشمن‏ستیزى كه همواره در یادشانى


سر سفره ذکر مصیبت، قندان دهانمان را پر از حبه قندهای «یا حسین » می کنیم و نمکدان چشممان دانه دانه اشک بر صورتمان می پاشد، به دهان که می رسد، قند و نمک در کاممان می آمیزد و این محلول شور و شیرین با درمان عشق ماست و ما نمک گیر سفره حسین می شویم و این است که تا آخر عمر، دست و دل از حسین بر نمی داریم.


آنگاه، جرعه جرعه زیارت عاشورا می نوشیم و سر سفره توسل، ولایت را لقمه لقمه در دهان کودکانمان می گذاریم.

در این خشکسالی دل و قحطی عشق، نم نم باران اشک، غنیمتی است!

خدایا! ما را به چشمه کربلا تشنه تر کن!

و تو ای محرم!

تو آن كیمیاى دگرگونه‏سازى كه مرگ حیات آفرین را - به نام «شهادت‏» به اكسیر عشقى كه در التهاب سر انگشت ‏سحرآفرینت نهفته است، چو شهدى مصفا و شیرین به كام پذیرندگان مى‏چشانى.

تو آن خشم خونین خلق خدایى كه از حنجر سرخ و پاك شهیدان برون زد.

تو بغض گلوى تمام ستمدیدگانى كه در كربلا ، نیمروزى به یكباره تركید و آن خون دل و دیده روزگار كه با خنجر كینه توز ستم، بر زمین ریخت.

الا اى محرم! تو به چشم و دل قهرمانان و آزاد مردان كه همواره بر ضد بیداد، قامت كشیدند و در صفحه سرخ تاریخ، زیباترین نقش جاوید را آفریدند، تو آن آشناى كهن یاد و دشمن‏ستیزى كه همواره در یادشانى.

الا اى محرم!...



جواد محدثی- بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

نینوا معبر انتظار

نینوا معبر انتظار

فرهنگ عاشورا» ، پیوندی عمیق و ارتباطی ناگسستنی با «فرهنگ انتظار» دارد. واقعه عاشورا، زمینه ساز و مقدمه ظهور امام عصر (عج) است و معارف و حکمت های جاودان آن، در «ظهور مهدی موعود» متجلی است. با بررسی و دقت، در حدیث قدسی «زیارت عاشورا» و «زیارات مربوط به امام زمان (عج)، در می یابیم که «نینوا» ، معبر «انتظاراست » ; یعنی، برای رسیدن به ظهور مهدی موعود، باید از گذرگاه کربلا عبور کنیم. زیارت عاشورا نیز در واقع، تحلیلی برای معبر بودن نینوا برای انتظار است. درس ها و پیام های عاشورا، چراغ های فرا راه شیعیان است تا با دیدی روشن و بصیرتی افزون، منتظر «ظهور» باشند و آماده قیام و مبارزه شوند. «السلام علیک یا ثار الله و ابن ثاره و الوتر الموتور; (1) سلام بر تو ای خون خدا و فرزند خونش، وای تنهای رها شده » حسین علیه السلام، خون خدا است که در «عاشورا» به جوشش در آمد و به شریان تاریخ انسان و اسلام، حرکت و حیات بخشید. این خون خدا از دشت گلگون نینوا، قلب های مؤمنان و عاشقان را به تپش درآورد و چنان آتش و شرری به جان ها زد که هرگز سردی و خاموشی نخواهد داشت:

«ان لقتل الحسین حرارة فی قلوب المؤمنین لاتبرد ابدا» (2) .



این رود جاری خون خدا، از آن دشت خونبار، برای همیشه قلب تاریخ را سیراب، زنده و متحرک خواهد ساخت و هرگز نخواهد گذاشت جهل و نادانی ها - هر چند مدرن - و حیرت در ضلالت و گمراهی، بندگان خدا را نابود سازد; بلکه سرور شهیدان تاریخ، جان خویش را در راه خدا بذل و بخشش کرد; تا بندگان او را از تمامی جهالت ها و سرگردانی ها رهایی بخشد:

«و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة و حیرة الضلالة » (3) .

و این شور آفرینی آن اسوه عشق و آزادگی، هیچ خاموشی ندارد و این حرارت حسینی، سرد یا منحرف نمی شود. دشمنان او، بارگاه نورانی اش را تخریب کردند و قبر مطهرش را به آب بستند; زائرانش را شهید کردند و دست و پای آنان را بریدند ... ولی نتوانستند این «گرمی و عشق » و «شور و شعور» را از بین ببرند.

این شعله عشق و مشعل رهنمای تاریخ، جریان خود را در نهضت ها و انقلاب های دینی - به خصوص در انقلاب اسلامی ایران به خوبی نشان داده است و می رود تا حسینیان با فریادهای

«این الطالب بدم المقتول بکربلا»

ندای امام حسین علیه السلام را پاسخ دهند و به جهانیان بنمایانند که دیگر سیدالشهدا علیه السلام تنها نیست.

«سلام بر تو و بر ارواحی که به آستان تو فرود آمده، و با تو دفن شدند; سلام و درود خدا از جانب من بر همه شما باد; سلامی پیوسته و همیشه تا زمانی که باقی هستم و تا زمانی که شب و روز باقی است. سلامی به فراخنای هستی و پهنای تاریخ » .

ادامه نوشته

مباهله روشن‌ترین دلیل باورهای شیعه

مباهله روشن‌ترین دلیل باورهای شیعه

ذی‌الحجه آخرین ماه سال قمری و یكی از مبارك ترین، با شكوه‌ترین و پرخاطره‌ترین ماهها برای مسلمانان به ویژه شیعیان جهان می‌باشد. در این ماه برگهای زرین و مسرت بخشی در تاریخ اسلام رقم خورده و به عنوان میراث جاویدان برای جهان اسلام به یادگار مانده است. از مناسبتهای سرورآفرین این ماه می‌توان به اول ماه، روز ازدواج حضرت علی و فاطمه زهرا علیهما السلام و تولد حضرت ابراهیم خلیل الرحمن اشاره كرد. روز نهم و دهم به ترتیب روزهای عرفه و عید قربان روزهای پر شكوه اعمال حج را در پی دارد. ولادت امام هادی علیه السلام در روز پانزدهم، حماسه جاویدان عید غدیر در روز هجدهم، ماجرای افتخارآفرین خاتم بخشی علی علیه السلام و نزول آیه ولایت در روز بیست و چهارم و اعطای مدال افتخار «هل اتی» از سوی خداوند متعال به اهل بیت علیهم السلام به خاطر ایثار و فداكاری آن بزرگواران در روز بیست و پنجم این ماه، زینت بخش صفحات تاریخ اسلام گردیده است.



این مناسبتهای ویژه، فرصتهای خوبی برای حق جویان و عاشقان اهل بیت علیهم السلام پدید آورده است تا با بهره گیری از این روزهای روح نواز، پیوندهای معنوی و روحی خویش را با خداوند متعال و پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت آن حضرت استمرار بخشیده و در استحكام و ریشه دار نمودن این روابط مبارك بكوشند و به این ترتیب گامهای مؤثری را به سوی سعادت و كامیابی حقیقی بردارند.
در این میان روز بیست و چهارم ذی الحجه، به مناسبت وقوع جریان مباهله، از اهمیت خاصی برخوردار است. به همین خاطر در این مقال سعی شده نخست به گزارشی كوتاه از ماجرای مباهله اشاره شود و سپس دست آوردها و آثار و بركات این حماسه معنوی بیان گردد.

پیش‌زمینه مباهله
نجران یكی از شهرهای منطقه حجاز است كه در مرز یمن قرار دارد. در صدر اسلام، اهالی آنجا طبق آئین مسیحیت می‌زیستند، تا اینكه در سال دهم هجرت، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله توسط خالد بن ولید 1 اهالی آن منطقه را به اسلام دعوت فرمود و گروه بسیاری مسلمان شدند، ولی عده‌ای نیز در كیش نصرانیت باقی ماندند.
به دنبال این حادثه، حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله نامه‌ای به بزرگان نصارای نجران نوشت.
در این نامه آمده بود: «به نام خداوند یگانه؛ خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب. از محمد پیامبر و فرستاده خداوند متعال به بزرگ‌ترین روحانی مسیحیان نجران. من شما را از پرستش بندگان به پرستش خداوند یكتا دعوت می‌كنم. اگر می‌خواهید مسلمان شوید و اگر اسلام را نمی‌پذیرید باید جزیه بدهید و گرنه به شما اعلان جنگ می‌دهم. 2
آنان بعد از رسیدن نامه پیامبر صلی الله علیه و آله به هراس افتادند و بعد از مشورت با هیئتی مركب از چهارده نفر و به سرپرستی سه كشیش به نامهای اهتم، عاقب و سید به مدینه آمدند.
هیئت روحانیون اعزامی از نجران، وارد مدینه شدند و مستقیما در مسجد، به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدند. آنها وقتی احساس كردند كه زمان عبادتشان فرا رسیده است، ناقوس را برای اعلام نماز به صدا درآوردند. یاران پیامبر صلی الله علیه و آله با مشاهده این وضع ناراحت شده و گفتند: یا رسول الله! در مسجد شما صدای ناقوس؟! فرمود: بگذارید عبادتشان تمام شود، آنگاه آنها را به اینجا دعوت كنید!
آنان بعد از ادای مراسم عبادت، به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند وبه رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتند: شما چه ادعائی دارید؟ فرمود: «من مردم را به آئین توحید دعوت می‌كنم و از آنان می‌خواهم كه: شهادت بدهند خدائی جز خدای یگانه وجود ندارد ومن پیامبر خدا هستم. از منظر دین من عیسی بن مریم بنده و مخلوق خداوند عالمیان است. غذا می‌خورد و آب می‌نوشد وسخن می‌گوید.»
روحانیون مسیحی نجران پرسیدند: «اگر او بنده خداست، پس پدرش كیست؟!»
در همین حال به پیامبر صلی الله علیه و آله وحی نازل شد كه از آنها بپرس، درباره حضرت آدم چه می‌گویید؟ آیا او بنده خدا و مخلوق خدا نبود كه مانند سایر بندگان می‌خورد و می‌نوشید و سخن می‌گفت؟!
وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله از آنان سؤال كرد، پاسخ دادند: آری او چنین بود. پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: بسیار خوب! پدر آدم كه بود؟ آنان در جواب عاجز شدند و با حالتی حیرت زده به همدیگر نگاه كردند.
در آن حال خداوند متعال این آیه را فرستاد: «ان مثل عیسی عندالله كمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له كن فیكون» 3 ؛ «مثل عیسی در نزد خدا، همچون آدم است، كه او را از خاك آفرید و سپس به او فرمود: موجود باش! او موجود شد.»
بنابراین آیه، ولادت عیسی علیه السلام بدون پدر، هرگز نمی‌تواند دلیل الوهیت او باشد، وگرنه باید حضرت آدم را به خدا بودن شایسته‌تر دانست كه نه پدر دارد و نه مادر.

ادامه نوشته

"فیلیپ سندروس" کيست؟  کشیشی که شیعه شد

"فیلیپ سندروس" کيست؟  کشیشی که شیعه شد 

فیلیپ سندروس، بازيکن آرسنال، آ.ث.ميلان، اورتون و فولام که روزی در فکر پیوستن به کلیسای کاتولیک بود، این روزها به عنوان یک شیعه زندگی می‌کند.
گروه ورزشی مشرق،‌ کمتر کسی حتی تصور می کرد پسرک دو رگه ای که در سرزمینی غریبی بزرگ شده، روزی مسلمان شود. خیلی ها حدس می زدند کشیش خواهد شد و زندگی مذهبی را در این زمینه ادامه خواهد داد؛ اما اتفاقات به شکلی پیش رفت که کسی حدس نمی زد.

سندروس که این روزها فوتبال را در فولام انگلیس دنبال می کند، مسلمان شیعی است که هر روز با جدیت بیشتری در این زمینه اقدام می کند. او حتی در حال برنامه ریزی است تا بتواند اولین سفر خود به ایران را برنامه ریزی کند که در آینده نه چندان دوری محقق خواهد شد.





× دو رگه‌ای که به اوج فوتبال انگلیس رسید
فیلیپ سالیوان سندروس 14 فوریه 1985 به دنیا آمد. او از پدری اسپانیایی (ژولیان سندروس) و مادری صرب (زوریکا نووکویچ) است که سال ها قبل به سوئیس مهاجرت می کنند. او نیز ملیت سوییسی را برای خود انتخاب می کند و با این عنوان نیز به فوتبال ادامه می دهد. سندروس البته می توانست در تیم های فوتبال اسپانیا و صربستان نیز بازی کند که سرزمین تولدش را انتخاب کرد.

فیلیپ که در محیطی مذهبی بزرگ می شود، به سمت فوتبال گرایش پیدا می کند که اولین تجربه حرفه ای را نیز در تیم سروت سوییس پشت سر می گذارد. او یک فصل در این تیم توپ زد که به آرسنال ملحق شد. البته در این دوره از رئال مادرید نیز پیشنهاد داشت که ترجیح داد به لندن برود که بعدها این تصمیم را نیز درست دانست.



بازیکن سوئیسی در آرسنال روزهای خوبی را تجربه کرد. او 84 بازی در ترکیب توپچی ها تجربه کرد که اوج آن در فصل 2006-6 بود که به دیدار نهایی لیگ قهرمانان اروپا صعود کردند.

سندروس بازی در ترکیب آ.ث میلان و اورتون را نیز تجربه کرد که در این دوران با مصدومیت هایی مواجه شد که موجب شد فروغ همیشگی را نداشته تا اینکه به فولام انگلیس پیوست. او اکنون در این تیم توپ می زند که عملکرد خوبی نیز داشته؛ اما در این روزهاست که اتفاقی موجب شد تا نام این بازیکن سوییسی بیشتر روی زبان ها باشد.

× از رؤیای کشیش‌شدن تا شيعه‌شدن
به گزارش مشرق، خبر کوتاه بود، "فیلیپ سندروس اسلام و تشیع را به عنوان دین و مذهب انتخاب کرد." موضوع هنگامی بیشتر جلب توجه می کند که بدانیم، این بازیکن از خانواده ای مذهبی بوده و خودش نیز در رشته ادیان تحصیل کرده است. او همیشه در لحظاتی که مشغول به فوتبال نبوده، در حال مطالعه درباره ادیان است. همین نیز نشان می دهد که وی با مطالعه و آگاهی اقدام کرده است.

ادامه نوشته

گر چه پیمان را شکستم بر سر پیمانه ام
با همه بد عهدی ام آن عاشق دیوانه ام
گر به ظاهر دورم از درگاه تو ای نازنین
باز هم مشتاق روی دلکش جانانه ام
از در میخانه ات ای شاهد خوبان مران
با همه عصیان همان دردی کش میخانه ام
پرده بردار از رخ زیبا که مشتاق توام
آن رخ زیبا ندیده، واله و دیوانه ام
پادشاه جودی و ما بنده درگاه تو
منتظر بر درگهت، زان بخشش شاهانه ام
در میان بحر هجران غوطه ور گشتم ولی
باز هم در جستجوی گوهر دردانه ام
همچون من هرگز نباشد بر درت پیمان شکن
لیک با الطاف غیر از تو، شها! بیگانه ام
چون که لطف توست تنها ضامن رسوایی ام
ور نه آن گردم که افشان در دل ویرانه ام
انتظارت بیش از حد شد، تحمل تا به کی؟
آفتابا! بهر دیدار رخت پروانه ام
واله و شیدا و مستم لیک، محتاج توام
یک نظر بر من نما، ای عارف فرزانه ام!


اللهم عجل لولیک الفرج


هرشب به دل غم زده غوغای تو دارم

نقشی به دل از قامت رعنای تو دارم

ترسم که نادیده جمال تو بمیرم

این مسألت از درگه والای تو دارم

گر جلوه کنی یا نکنی حکم تو باشد

اما چه کنم میل تماشای تو دارم

از ذٌره زیانی نرسد مهر فلک را

من ذٌره ای ناچیز و تمنٌای تو دارم

ای یوسف زهرا ، سر بازار محبٌت

با رشته کلافی سر سودای تو دارم

منبع:http://ya-montaghem.persianblog.ir/

تبریک عید غدیر ,خطبه غدیر

عید سعید غدیر خم و جشن ولایت امام علی (ع) بر اقا بقیه الله (عج) و همه شیعیان مولا امیرالمومنین علی (ع) مبارک باد ....


ستايش خداي را سزاست كه در يگانگي اش بلند مرتبه و در تنهايي اش به آفريدگان نزديك است؛ سلطنتش پرجلال و در اركان آفرينش اش بزرگ است. بى آنكه مكان گيرد و جابه جا شود، بر همه چيز احاطه دارد و بر تمامي آفريدگان به قدرت و برهان خود چيره است.

همواره ستوده بوده و خواهد بود و مجد و بزرگي او را پاياني نيست. آغاز و انجام از او و برگشت تمامي امور به سوي اوست.

اوست آفريننده آسمان ها و گستراننده زمين ها و حكمران آن ها. دور و منزه از خصايص آفريده هاست و در منزه بودن خود نيز از تقديس همگان برتر است. هموست پروردگار فرشتگان و روح؛ افزوني بخش آفريده ها و نعمت ده ايجاد شده هاست.

به يك نيم نگاه ديده ها را ببيند و ديده ها هرگز او را نبينند.

كريم و بردبار و شكيباست. رحمت اش جهان شمول و عطايش منّت گذار. در انتقام بي شتاب و در كيفر سزاواران عذاب، صبور و شكيباست. بر نهان ها آگاه و بر درون ها دانا. پوشيده ها بر او آشكار و پنهان ها بر او روشن است. او راست فراگيري و چيرگي بر هر هستي. نيروي آفريدگان از او و توانايي بر هر پديده ويژه اوست. او را همانندی نیست و هموست ايجادگر هر موجود در تاريكستان لاشيء. جاودانه و زنده و عدل گستر. جز او خداوندي نباشد و اوست ارجمند و حكيم.

ديده ها را بر او راهي نيست و اوست دريابنده ديده ها. بر پنهاني ها آگاه و بر كارها داناست. كسي از ديدن به وصف او نرسد و بر چگونگي او از نهان و آشكار دست نيابد مگر، او - عزّوجلّ - خود، راه نمايد و بشناساند.

و گواهي مي دهم كه او «الله» است. همو كه تنزّهش سراسر روزگاران را فراگير و نورش ابديت را شامل است. بي مشاور، فرمانش را اجرا، بي شريك تقديرش را امضا و بي ياور سامان دهي فرمايد. صورت آفرينش او را الگويي نبوده و آفريدگان را بدون ياور و رنج و چاره جويي، هستي بخشيده است. جهان با ايجاد او موجود و با آفرينش او پديدار شده است.

پس اوست «الله» كه معبودي به جز او نيست. همو كه صُنعش استوار است و ساختمان آفرينشش زيبا. دادگري است كه ستم روا نمي دارد و كريمي كه كارهابه او بازمي گردد.

و گواهي مي دهم كه او «الله» است كه آفريدگان در برابر بزرگي اش فروتن و در مقابل عزّتش رام و به توانايي اش تسليم و به هيبت و بزرگي اش فروتن اند. پادشاه هستي ها و چرخاننده سپهرها و رام كننده آفتاب و ماه كه هريك تا اَجَل معين جريان يابند. او پردۀ شب را به روز و پردۀ روز را - كه شتابان در پي شب است - به شب پيچد. اوست شكنندۀ هر ستمگر سركش و نابودكنندۀ هر شيطان رانده شده.

نه او را ناسازي باشد و نه برايش انباز و مانندي. يكتا و بي نياز، نه زاده و نه زاييده شده، او را همتايي نبوده، خداوند يگانه و پروردگار بزرگوار است. بخواهد و به انجام رساند. اراده كند و حكم نمايد. بداند و بشمارد. بميراند و زنده كند. نيازمند و بي نياز گرداند. بخنداند و بگرياند. نزديك آورد و دور برد. بازدارد و عطا كند. او راست پادشاهي و ستايش. به دست تواني اوست تمام نيكي. و هموست بر هر چيز توانا.

شب را در روز و روز را در شب فرو برد. معبودي جز او نيست؛ گران مايه و آمرزنده؛ اجابت كنندۀ دعا و افزايندۀ عطا، بر شمارندۀ نفَس ها؛ پروردگار پري و انسان. چيزي بر او مشكل ننمايد، فرياد فريادكنندگان او را آزرده نكند و اصرارِ اصراركنندگان او را به ستوه نياورد.

نيكوكاران را نگاهدار، رستگاران را يار، مؤمنان را صاحب اختيار و جهانيان را پروردگار است؛ آن كه در همه احوال سزاوار سپاس و ستايش آفريدگان است.

او را ستايش فراوان و سپاس جاودانه مي گويم بر شادي و رنج و بر آسايش و سختي و به او و فرشتگان و نبشته ها و فرستاده هايش ايمان داشته، فرمان او را گردن مي گذارم و اطاعت مي كنم؛ و به سوي خشنودي او مي شتابم و به حكم او تسليمم؛ چرا كه به فرمانبري او شائق و از كيفر او ترسانم. زيرا او خدايي است كه كسي از مكرش در امان نبوده و از بي عدالتيش ترسان نباشد (زيرا او را ستمي نيست).

و اكنون به عبوديت خويش و پروردگاري او گواهي مي دهم. و وظيفه خود را در آن چه وحي شده انجام مي دهم مباد كه از سوي او عذابي فرود آيد كه كسي ياري دورساختن آن از من نباشد. هر چند توانش بسيار و دوستي اش (با من) خالص باشد.

- معبودي جز او نيست - چرا كه اعلام فرموده كه اگر آن چه (درباره ي علي) نازل كرده به مردم نرسانم، وظيفه رسالتش را انجام نداده ام؛ و خداوند تبارك و تعالي امنيت از [آزار] مردم را برايم تضمين كرده و البته كه او بسنده و بخشنده است.

پس آنگاه خداوند چنين وحي ام فرستاد: «به نام خداوند همه مهرِ مهرورز. اي فرستادۀ ما! آن چه از سوي پروردگارت دربارۀ علي و خلافت او بر تو فرود آمده بر مردم ابلاغ كن، وگرنه رسالت خداوندي را به انجام نرسانده اي؛ و او تو را از آسيب مردمان نگاه مي دارد.»

هان مردمان! آنچه بر من فرود آمده، در تبليغ آن كوتاهي نكرده ام و حال برايتان سبب نزول آيه را بيان مي كنم: همانا جبرئيل سه مرتبه بر من فرود آمد از سوي سلام، پروردگارم - كه تنها او سلام است - فرماني آورد كه در اين مكان به پا خيزم و به هر سفيد و سياهي اعلام كنم كه علي بن ابي طالب برادر، وصي و جانشين من در ميان امّت و امام پس از من بوده. جايگاه او نسبت به من به سان هارون نسبت به موسي است، ليكن پيامبري پس از من نخواهد بود او (علي)، صاحب اختيارتان پس از خدا و رسول است؛

و پروردگارم آيه اي بر من نازل فرموده كه: «همانا ولي، صاحب اختيار و سرپرست شما، خدا و پيامبر او و ايمانياني هستند كه نماز به پا مي دارند و در حال ركوع زكات مي پردازند.» و هر آينه علي بن ابي طالب نماز به پا داشته و در ركوع زكات پرداخته و پيوسته خداخواه است.

و من از جبرئيل درخواستم كه از خداوند سلام اجازه كند و مرا از اين مأموريت معاف فرمايد. زيرا كمي پرهيزگاران و فزوني منافقان و دسيسۀ ملامت گران و مكر مسخره كنندگان اسلام را مي دانم؛ همانان كه خداوند در كتاب خود در وصفشان فرموده: «به زبان آن را مي گويند كه در دل هايشان نيست و آن را اندك و آسان مي شمارند حال آن كه نزد خداوند بس بزرگ است.»

و نيز از آن روي كه منافقان بارها مرا آزار رسانيده تا بدانجا كه مرا اُذُن [سخن شنو و زودباور ]ناميده اند، به خاطر همراهي افزون علي با من و رويكرد من به او و تمايل و پذيرش او از من، تا بدانجا كه خداوند در اين موضوع آيه اي فرو فرستاده: « و از آنانند كساني كه پيامبر خدا را مي آزارند و مي گويند: او سخن شنو و زودباور است. بگو: آري سخن شنو است. - بر عليه آنان كه گمان مي كنند او تنها سخن مي شنود - ليكن به خير شماست، او (پيامبر صلي الله عليه و آله) به خدا ايمان دارد و مؤمنان را تصديق مي كند و راستگو مي انگارد.»

و اگر مي خواستم نام گويندگان چنين سخني را بر زبان آورم و يا به آنان اشارت كنم و يا مردمان را به سويشان هدايت كنم [كه آنان را شناسايي كنند] مي توانستم. ليكن سوگند به خدا در كارشان كرامت نموده لب فروبستم. با اين حال خداوند از من خشنود نخواهد گشت مگر اين كه آن چه در حق علي عیه السّلام فرو فرستاده به گوش شما برسانم. سپس پيامبر صلّي الله عليه و آله چنين خواند: «ي پيامبر ما! آن چه از سوي پروردگارت بر تو نازل شده - در حقّ علي - ابلاغ كن؛ وگرنه كار رسالتش را انجام نداده اي. و البته خداوند تو را از آسيب مردمان نگاه مي دارد.

هان مردمان! بدانيد اين آيه دربارۀ اوست. ژرفي آن را فهم كنيد و بدانيد كه خداوند او را برايتان صاحب اختيار و امام قرار داده، پيروي او را بر مهاجران و انصار و آنان كه به نيكي از ايشان پيروي مي كنند و بر صحرانشينان و شهروندان و بر عجم و عرب و آزاد و برده و بر كوچك و بزرگ و سفيد و سياه و بر هر يكتاپرست لازم شمرده است.

[هشدار كه] اجراي فرمان و گفتار او لازم و امرش نافذ است. ناسازگارش رانده، پيرو و باوركننده اش در مهر و شفقت است. هر آينه خداوند، او و شنوايان سخن او و پيروان راهش را آمرزيده است.

هان مردمان! آخرين بار است كه در اين اجتماع به پا ايستاده ام. پس بشنويد و فرمان حق را گردن گذاريد؛ چرا كه خداوند عزّوجلّ صاحب اختيار و ولي و معبود شماست؛ و پس از خداوند ولي شما، فرستاده و پيامبر اوست كه اكنون در برابر شماست و با شما سخن مي گويد. و پس از من به فرمان پروردگار، علي ولي و صاحب اختيار و امام شماست. آن گاه امامت در فرزندان من از نسل علي خواهد بود. اين قانون تا برپايي رستاخيز كه خدا و رسول او را ديدار كنيد دوام دارد.

بقيه در ادامه مطلب + منابع خطبه....)http://www.missagh.org/ghadir/khotbeh_ghadir.htm


ادامه نوشته