هنوزم که هنوز است ...


هنوزم که هنوز است ...

عصر يک جمعه‌ي دلگير، دلم گفت بگويم بنويسم که چرا عشق به سامان نرسيده است؟ چرا آب به گلدان نرسيده است؟ چرا لحظهء باران نرسيده است؟ و هر کس که در اين خشکي دوران به لبش جان نرسيده است، به ايمان نرسيده است و غم عشق به پايان نرسيده است. بگو حافظ دلخسته زشيراز بيايد بنويسد که هنوزم که هنوز است، چرا يوسف گمگشته به کنعان نرسيده است؟ چرا کلبه‌ي احزان به گلستان نرسيده است؟ 

دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمين مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد، فقط برد، زمين مرد، زمين مرد، خداوند گواه است، دلم چشم براه است، و در حسرت يک پلک نگاه است، ولي حيف نصيبم فقط آه است و همين آه، خدايا برسد کاش به جايي، برسد کاش صدايم به صدايي...



عصر اين جمعه دلگير وجود تو کنار دل هر بيدل آشفته شود حس، تو کجايي گل نرگس؟به خدا آه نفس هاي غريب تو که آغشته به حزني است زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم مگر اين روز و شب رنگ شفق يافته در سوگ کدامين غم عظمي به تنت رخت عزا کرده اي؟ اي عشق مجسم! که به جاي نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت. نکند باز شده ماه محرم که چنين مي زند آتش به دل فاطمه آهت به فداي نخ آن شال سياهت به فداي رخت اي ماه! بيا صاحب اين بيرق و اين پرچم و اين مجلس و اين روضه و اين بزم توئي ،آجرک الله!عزيز دو جهان يوسف در چاه ،دلم سوخته از آه نفس هاي غريبت دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده، همراه نسيم سحري روي پر فطرس معراج نفس گشته هوايي و سپس رفته به اقليم رهايي، به همان صحن و سرايي که شما زائر آني و خلاصه شود آيا که مرا نيز به همراه خودت زير رکابت ببري تا بشوم کرب و بلايي، به خدا در هوس ديدن شش گوشه دلم تاب ندارد ،نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد، همه گويند به انگشت اشاره مگر اين عاشق بيچارهء دلدادهء دلسوخته ارباب ندارد...تو کجايي؟ تو کجايي شده ام باز هوايي،شده ام باز هوايي...

گريه کن ،گريه و خون گريه کن آري که هر آن مرثيه را خلق شنيده است شما ديده اي آنرا و اگر طاقتتان هست، کنون من نفسي روضه ز مقتل بنويسم، و خودت نيز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در يد موسي بشود، چون تپش موجِ مصيبات بلند است، به گستردگي ساحل نيل است، و اين بحر طويل است و ببخشيد که اين مخمل خون بر تن تبدار حروف است که اين روضه‌ي مکشوف لهوف است، عطش بر لب عطشان لغات است و صداي تپش سطر به سطرش، همگي موج مزن آب فرات است، و ارباب همه سينه‌زنان، کشتي آرام نجات است، ولي حيف که ارباب «قتبل العبرات» است، ولي حيف که ارباب «اسير الکربات» است، ولي حيف هنوزم که هنوز است حسين ابن علي تشنه‌ي يار است و زني محو تماشاست زبالاي بلندي، الف قامت او دال و همه هستي او در کف گودال و سپس آه که «الشّمرُ ...» خدايا چه بگويم «که شکستند سبو را و بريدند ...» دلت تاب ندارد به خدا با خبرم مي‌گذرم از تپش روضه که خود غرق عزايي، تو خودت کرب و بلايي، قسمت مي‌دهم آقا به همين روضه که در مجلس ما نيز بيايي، تو کجايي ... تو کجايي...

برقعي

ایرانیان چگونه شیعه شدند؟

ایرانیان چگونه شیعه شدند؟

به گزارش مشرق، سابقه دین اسلام در سرزمین ايران به عصر حیات «پیامبر اکرم(ص)» و نامه آن حضرت به «خسرو پرویز» شاه ایران برمی‏گردد؛ و ورود رسمی این دین به این سرزمین، به سال 16 هجري و در زمان حکومت «عمر بن خطاب» خليفه دوم.

اما سؤال اساسي اين است که به رغم ورود اسلام به ايران در دوره خلفا و همچنين به رغم آنکه ايرانيان قرون اوليه، اکثراً جزو اهل سنت بودند، چگونه شد که هم اينک شاهد اکثريت ايرانيان شيعي هستيم؟


به نوشته نویسنده وبلاگ وبلاگ انرژی هسته ای در این مطلب بحث کلامي مطرح نيست. بلکه از دیدگاه "جامعه‏شناسي تاريخي" بررسی می‏کنیم که چه تحولاتی باعث شد که اکثر ایرانیان، شيعه شوند.

در خصوص سؤال فوق دو دسته پاسخ ارائه شده است:

1. پاسخ هاي نادرست و افسانه‏اي.

2. پاسخ صحيح و منطقي.

در اينجا ضمن طرح چند پاسخ افسانه‏اي و نقد آنها، در انتها پاسخ صحيح را ارائه خواهيم کرد.

1. پاسخ‏هاي نادرست و افسانه‏ای:

1 ـ 1. ازدواج امام حسين (ع) با شهربانو دختر يزدگرد سوم از سلسله ساساني، باعث علاقه ايرانيان به اهل بيت(ع) و در نتیجه تشيع ايرانيان شده است.

نقد اين پاسخ:

اولاً: اساس چنين داستاني صحيح نيست.

ثانياً: لازمه‏ی صحت اين داستان آن است که ايرانيان مي‏بايست به خود سلسله ساسانيان علاقه داشته باشند، تا به دامادشان هم علاقه داشته باشند. در حالي که ایرانیان اجازه داده‏اند تا اين سلسله براحتي فرو بپاشد و حتي يزدگرد نيز پا به فرار گذاشت و در شهرهاي مختلف ايران آواره بود تا اين که سرانجام توسط "آسياباني ایرانی" در "مرو" کشته شد.

ثالثاً: پاسخ ديگري هم شهيد مطهري مي‏دهد و آن اينکه تعدادي از امويان هم با ساسانيان پيوند زناشويي بستند. پس چرا ايرانيان نسبت به امويان علاقه‏مند نشدند؟

2 ـ 1. ايرانيان در اصل ضد اعراب، ضد اسلام و ضد مسلمانان بوده‏اند. وقتي ايران توسط مسلمانان فتح شد، ايرانيان مجبور بودند در ظاهر بگويند ما مسلمان شده‏ايم و الا کشته مي‏شدند يا بايد جريمه مي‏پرداختند. لذا در ظاهر اسلام را قبول مي‏کردند اما در واقع همان عقايد زرتشتي‏گري و عقايد قبل از اسلام خود را حفظ کردند و ادامه دادند لکن تحت عنوان شيعه. پس تشيع، مذهبي است که در اصل به دست ايرانيان ساخته شده و ربطي به اسلام ندارد، بلکه مذهبي ايراني است.
ادامه نوشته

جنگ مذهبی؛ حربه غرب در منطقه/دو دیدگاه صهیونیستی برای مقابله با ایران و محور مقاومت

جنگ مذهبی؛ حربه غرب در منطقه/دو دیدگاه صهیونیستی برای مقابله با ایران و محور مقاومت

بیداری اسلامی که از یکسال قبل شاهد آن بوده‌ایم، حاکمانی را که دست‌نشاندگان آمریکا بودند را در آستانه فروپاشی قرار داده است. آمریکا دو راه پیش رو داشت باید منتظر می‌نشست تا کشورها یکی پس از دیگری سقوط کنند؛ یا تلاش کند به هر نحوی مسئله را مدیریت کند که ضمن حفظ منافع، اصول اولیه غرب یعنی انتقال انرژی ارزان و امنیت رژیم صهیونیستی به خطر نیفتد.

در این بیداری مردم ضد دیکتاتوری‌هایی هستند که منصوب و دست‌نشانده آمریکا بودند که نتیجه طبیعی آن خروج آمریکا از دایره معادلات کشورهای انقلابی است. در این شرایط آمریکا باید شرایط را طوری مدیریت کند که بیشترین بهره را کسب کند.

هادی مجیدی تحلیلگر مسائل منطقه در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس، با اشاره به تحولات منطقه که یک سالگی خود را پشت سر می‌گذارد، گفت: غرب برای مدیریت تحولات منطقه بر سوریه متمرکز شده اما پتانسیل حزب الله و درایت جبهه مقاومت این سناریو را با چالش روبرو می‌کند.

دو دیدگاه صهیونیستی برای مقابله با ایران و جبهه مقاومت

سقوط بشار اسد رویای غرب است

ایجاد جبهه اسلام آمریکایی در مقابل جبهه مقاومت در منطقه

جنگ مذهبی در منطقه؛ حربه غرب در منطقه

پشت پرده شهادت ۷۰۰ شیعه در سوری

پتانسیل حزب الله مانع جنگ مذهبی در سوریه است

مرگ ملک عبدالله عربستان را با زلزله سیاسی روبرو می‌کند


در ادامه....



ادامه نوشته

اربعین حسینی

اربعین حسینی بر آقا بقیه الله العظم(عج) و  شیعیان آن امام همام تسلیت باد....


هرچه گوی


بعد چل روز و چهل منزل فراق
كاروان آمد به شور و اشتیاق 

خاك این صحرا به محنت آشناست
نام این دشت بلا، كرببلاست 


صبر، جانش بارها بر لب رسید
تا به دشت كربلا، زینب رسید 

بانوی چلّه‌نشین درد و داغ
می‌گرفت از تربت یارش، سراغ 

از وفا آورْد نیمه‌جان خویش
درددل‌ها داشت با جانان خویش: 

ای كه هستی راحت جان، نور عین!
كی رود از یاد من، یادت؟ حسین! 

كی رود از یاد؟ «یابن المصطفی»!
ارباً اربا اكبرت شد از جفا 

كی رود از یاد؟ «یا‌بن بوتراب»!
ناله‌های اصغرت از قحط آب 


كی رود از یاد؟ «یا‌بن فاطمه»!  
ماه منشق شد كنار علقمه 

كی رود از یاد؟ با صوتی حزین
بر كشیدی از جگر «هل من معین» 

كی رود از یاد؟ با صدها خروش
بانگ هل من ناصرت آمد به گوش 

كی رود از یاد؟ كز بالای زین
چون گلی پرپر فتادی بر زمین 

كی رود از یاد؟ ای دل‌سوخته!
دیده‌های سوی خیمه دوخته 

كی رود از یاد؟ ای تشنه‌جگر!
سر جدا افتاد از تن، تن ز سر 

كی رود از یاد؟ ای سر‌باخته!
سمّ مركب‌های پیكر تاخته 

كی رود از یاد؟ ای عرش‌آستان!

رأس پاكت سر برآورْد از سنان
كی رود از یاد؟ ای تاج سرم!  

مركبت بی‌راكب آمد در حرم
كی رود از یاد؟ ای سلطان عشق!  

خصم زد آتش به سروستان عشق

زین مصیبت‌های بی‌حدّ و شمار
هرچه گویم، گفته‌ام یك از هزار


"كریمی، میثم" 

رویای صادقه دختر گیلانغربی 2 شهید را به خانه برگرداند

رویای صادقه دختر گیلانغربی 2 شهید را به خانه برگرداند

مجید حلاج رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان تبریز امروز در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در تبریز گفت: تشییع پیکر مطهر شهیدان علی عبداللهی و محمدحسین بهجت‌نژاد که در عملیات مطلع الفجر و والفجر چهار به شهادت رسیده‌اند فردا بعد از اقامه نماز جمعه تبریز از مقابل مصلای امام خمینی (ره) تا میدان ساعت تشییع می‌شوند.
وی درباره حکمت رجعت پیکرهای پک و مطهر این دو شهید تصریح کرد: این شهیدان در روستای کوران گیلانغرب شهر سر پل‌ذهاب در جریان جنگ تحمیلی پیکرشان مدفون شده بود.


حلاج ادامه داد: بعد از گذشت 30 سال از این واقعه در یکی از شب‌های ماه جاری یکی از شهدا در رویای یکی از دختران پاک و معصوم روستا که 17 سال دارد ظاهر شده و بیان می‌کند در فلان محل مدفون شده و از اهالی تبریز هستم و به دلیل غربت تقاضای انتقال به محل زادگاهم را دارم.
وی افزود: این دختر بلافاصله خانواده و معتمدان محلی را در جریان امر گذاشته ولی با بی‌توجهی و بی‌مهری روبه‌رو می‌شود.
حلاج گفت: این دختر در ادامه تصمیم به تفحص گرفته و با کمک دو تن از دوستان اقدام به کاوش کرده و شاهد قطعه‌ای از آثار شهدا می‌شوند و بلافاصله جریان را به اهالی اطلاع می‌دهند که بعد از آن با هماهنگی سپاه عاشورا اقدامات اولیه برای شناسایی شهدا صورت می‌گیرد.
رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان تبریز ادامه داد: این شهیدان پس از شناسایی از طریق پلاک و کارت شناسایی( کارت عضویت، گواهینامه و تصاویر فرزندان شهدا) به تبریز انتقال می‌یابند.
آری شهادت برترین معراج عشق است.
همچنان که شهید مصطفی چمران می‌گوید:
خدایا ...
تو به من پوچی لذات زودگذر را نمودی، ناپایداری روزگار را نشان دادی، لذت مبارزه را چشاندی، ارزش شهادت را آموختی
خدایا ...
تو را شکر می‌کنم که از پوچی‌ها، ناپایداری‌ها‌،خوشی‌ها و قید و بندها آزادم کردی و مرا در طوفان‌های خطرناک حوادث رها کردی، در غوغای حیات در مبارزه با ظلم و کفر غرق کردی و مفهوم واقعی حیات را به من فهماندی.
فهمیدم سعادت حیات در خوشی و آرامش و آسایش نیست بلکه در درد، رنج، مصیبت و مبارزه با کفر و ظلم و بالاخره شهادت است.
همیشه می‌خواستم که شمع باشم، بسوزم ، نور بدهم و نمونه‌ای از مبارزه، کلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشم. می‌خواستم همیشه مظهر فداکاری و شجاعت باشم و پرچم شهادت را در راه خدا به دوش بکشم.
ای حسین (ع)، من برای زنده ماندن تلاش نمی‌کنم و از مرگ نمی‌هراسم بلکه به شهادت دل بسته‌ام و از همه چیز دست شسته‌ام ولی نمی‌توانم بپذیرم که ارزش‌های الهی و حتی قداست انقلاب بازیچه دست سیاستمداران و تجار مادی‌‌پرست شده است.

شکست جنگ احزاب و خروج آمریکا از عراق و فتح قریب الوقوع خیبر اسرائیل

شکست جنگ احزاب و خروج آمریکا از عراق و فتح قریب الوقوع خیبر اسرائیل

سخنان گهربار ولی امر مسلمین در 19 دی امسال حاوی حقیقتی بسیار مهم و تعیین کننده بود که به سرعت مورد توجه اکثر محافل خبری دوست و دشمن قرار گرفت ، اعلام قرار داشتن ایران در شرایط جنگ بدر و خیبر ، از آنچنان اهمیت بالایی برخوردار است که بخوبی می توان سیر تحولات پیش روی منطقه ی خاورمیانه و رویارویی جبهه اسلام و کفر را با آن ترسیم کرد ، در صدر اسلام پس از شکست و پراکنده شدن کفار در جنگ احزاب ، بلافاصله نوبت به حرکت تهاجمی مسلمین به سوی مرکز فتنه یهودی رسید و فتح عظیم خیبر واقع شد . با این بشارت بزرگ ، بزودی جهان شاهد اخبار و وقایع فوق العاده عظیمی خواهد بود..

در حالی که دشمنان با تنگ تر کردن حلقه محاصره ی اقتصادی و فشارهای سیاسی و دیپلماتیک ، در نظر داشتند تا به خیال خام خود ، وضعیتی شبیه شعب ابی طالب را برای ایران اسلامی بوجود آورده و دست بالا را در تحولات رویارویی حق و باطل داشته باشند ، اعلام موضع تهاجم نظامی از سوی بزرگ رهبر جبهه حق ، دارای پیام های مهم و تاریخی برای دشمنان بود. اعلام موضع بدری و خیبری از سوی ولی امر مسلمین ، آنقدر پراهمیت و در عین حال شفاف بود که دوستان و دشمنان به سرعت پیام های بشارت بخش و هشدارگونه این بیانات مهم را دریافت کرده و به تحلیل و بررسی ابعاد مختلف آن پرداختند.

(منبع: سایت رایحه ظهور)

ادامه نوشته

ایرانیوم و تئوری توطئه

ایرانیوم و تئوری توطئه

در دهه 90 صراحت آشکارتری در لحن هالیوود نسبت به مسلمانان به وجود آمد و هیولاهای دهه 80 بدل به تروریست‌های مسلمانی شدند که نابودی جوامع غربی را نشانه رفته بودند. فیلمی همچون "دروغ های حقیقی" جیمز کامرون در سال 1994 از جمله همین آثار بود. این نگاه بعد از سال 2000 رویکردی آخر‌الزمانی به خود گرفت و در فیلم‌های بسیاری نبرد نهایی اسلام و غرب به تصویر کشیده شد.





سینمای ایدئولوژیک غرب تقریبا از همان لحظات پاگرفتن (از آنجا که از یک ایدئولوژی شرک آمیز و نژادپرستانه سلطه طلب، تغذیه می شد) تعارض و عناد خویش را با اسلام و مسلمانان نشان داد. از همان ابتدا در سینمای غرب، مسلمانان در کسوت عرب یا غیر عرب ، افرادی شرور و خبیث و شارلاتان و یا حتی بی سر و پا و در خوش بینانه ترین نگاه، مضحکه آمیز و مسخره نمایش داده شدند. شاید کمتر کسی فیلم "رقص هفت زن محجبه" ادیسون در سال 1897 (یعنی دو سال پس از پدید آمدن رسمی سینما) را دیده باشد یا از فیلم "عرب مسخره" (ژرژ میلیس) در همان سال چیزی شنیده باشد و یا اسم فیلم "آواز موذن"(فیلیکس مگیش – 1905) به گوشش خورده باشد اما حتی اگر نسخه صامت دزد بغداد ( رائول والش-1924) را ندیده باشد، قطعا صحنه هایی از "دزد بغداد" ساخته مایکل پاول و امریک پرسبرگر و تولید رنگی 1940 را مشاهده کرده که چگونه مسلمانان در این فیلم (به خصوص وزیری به نام جعفر)، افردی پاپتی و خبیث و حتی شیطان صفت تصویر می شوند که بهترین شان یعنی همان سابو(دزد بغداد)در اصل فردی است که با دله دزدی و شامورتی بازی زندگی می گذراند! چنین کاراکتری را در بسیاری از آثار سینمای غرب اعم از فیلم و کارتون طی این نزدیک به 115 سال تاریخ سینما ، به کررات می توان مشاهده کرد، از فیلم های سندباد گرفته تا علاءالدین و علی بابا و تا همین فیلم اخیر مایک نیوئل برگرفته از بازی "شاهزاده پارس" که با نام "ماسه های زمان" در سال 2010 ساخته و اکران شد. فیلمی که علاوه بر مایه های ضد اسلامی و جدا کردن ایرانیان از وجه اعتقادی شان ، از جنبه های قوی آخرالزمانی نیز برخوردار بود.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی رویکرد پیچیده‌تری در فیلم‌های هالیوودی به وجود آمد و در واقع بسیاری از فیلم‌های هیولا محور دهه80 بازتاب ترس‌های غرب از اسلام بود که به شکل فیلم درآمد. حتی جنس این فیلم‌های هیولایی نیز متفاوت با سایر آثاری از این دست به نظر می آمد که در دهه‌های قبل تولید می‌شدند. از شاخص‌ترین این آثار می‌توان به سری فیلم های "بیگانه" اشاره کرد. هیولای بیگانه، هیولایی باستانی بود که از مکانی ناشناخته می‌آمد، در مغز رخنه می‌کرد و سپس به دل انسان‌ها می‌رفت و میزبان خود را می‌کشت.

در دهه 90 صراحت آشکارتری در لحن هالیوود نسبت به مسلمانان به وجود آمد و هیولاهای دهه 80 بدل به تروریست‌های مسلمانی شدند که نابودی جوامع غربی را نشانه رفته بودند. فیلمی همچون "دروغ های حقیقی" جیمز کامرون در سال 1994 از جمله همین آثار بود. این نگاه بعد از سال 2000 رویکردی آخر‌الزمانی به خود گرفت و در فیلم‌های بسیاری نبرد نهایی اسلام و غرب به تصویر کشیده شد. حتی در دوره اخیر در رجعتی به آثار تاریخی و موضوعاتی که در دهه‌های گذشته در لفافه مطرح می‌شد، دوباره به صورتی صریح مطرح شدند و همین موارد نشانگر آن است که ضدیت با اسلام موجی دیرپا در سینما بوده و تکثر فیلم‌های ضد اسلامی، مساله اتفاقی بودن ساخت این آثار را منتفی می سازد.

در دوران پس از 11 سپتامبر و در دهه نخست از هزاره سوم میلادی در این باب ، دیگر آش آنقدر شور شد که گویا خان هم فهمید، به طوری که "برژینسکی" مشاور امنیت ملی جیمی کارتر (رییس جمهور اسبق آمریکا) در سال 2008 در بخشی از مقاله مفصلش تحت عنوان"این پارانویا را متوقف کنید " در روزنامه واشینگتن پست و در اعتراض به این موج ضد اسلامی نوشت :

"... برنامه هایی که در آن تروریستها با چهره های «ریش دار» به عنوان کانون افراد شرور نمایش داده می شوند ، اثرات عمومی آن تقویت احساس خطر ناشناخته اما مخفی است که می گوید به نحو رو به افزایشی زندگی آمریکاییها را تهدید می کند . صنعت فیلم سازی نیز در این خصوص اقدام کرده است.در سریالهای تلویزیونی و فیلمها، شخصیتهای اهریمنی با قیافه و چهره های عربی(اسلامی) که گاهی با وضعیت ظاهری مذهبی، برجسته می گردند، نشان داده می شوند که از اضطراب و نگرانی افکار عمومی بهره برداری کرده و ترس از اسلام را بر می انگیزد.کلیشه صورتهای اعراب (مسلمان ها) بویژه در کاریکاتورهای روزنامه ها، به نحو غم انگیزی یادآور تبلیغات ضد یهودی نازی هاست. اخیراً حتی برخی سازمانها و تشکلهای دانشجویی دانشگاهها درگیری چنین تبلیغی شده اند که ظاهراً نسبت به خطرات ارتباط میان برانگیختن نژادپرستی و انزجار مذهبی و برانگیختن جنایات بی سابقه هولوکاست بی خبرند..."

در واقع سینمای اسلام هراس غرب که قدمتی به اندازه خود تاریخ این سینما داشت ، با ورود به هزاره سوم میلادی از دو وجه مهم دیگر نیز برخوردار گردید ؛ اول اینکه جنبه آخرالزمانی به خود گرفت و دوم از تفکرات آرکاییستی ( باستان گرایی با وجه ایران منهای اسلام ) برخوردار شد.

ادامه نوشته

کنترل ذهن و شستشوی مغز در دنیای امروز چگونه صورت می گیرد؟

کنترل ذهن و شستشوی مغز در دنیای امروز چگونه صورت می گیرد؟

رسانه جمعی قوی‌ترین ابزار مورد استفاده طبقه حاکم برای کنترل توده‌ها است. رسانه جمعی به عقاید و ایستارها شکل بخشیده، آنها را قالب‌ریزی نموده و آنچه را که رایج و قابل پذیرش است تعریف می‌کند. در این گزارش کارکردهای رسانه جمعی از منظر تئوری‌های متفکرین عمده این حوزه، ساختار قدرت و تکنیک‌های مورد استفاده آن مورد بررسی قرار می‌گیرد تا نقش حقیقی رسانه جمعی در جامعه تبیین گردد.


رسانه‌ها هم اینک وظیفه کنترل اذهان را بر عهده گرفته‌اند



بخش اعظم گزارش حاضر به بررسی نمادگرایی نهفته در اشیاء فرهنگ عامه‌پسند اختصاص یافته است. با توجه بدین گزارش سؤالات زیادی در مورد هدف این نمادها و نیات کسانی که آنها را در فرهنگ عامه جای می‌دهند، پدید می‌آید. اما نمی‌توان بدون اشاره به خیل انبوهی از واقعیات و مفاهیم دیگر، پاسخ شایسته‌ای بدین سؤالات داد.

بنابراین، در گزارش حاضر سعی گردیده تا یک پیش‌زمینه روش‌شناختی و نظری در مورد تحلیل‌های مربوط بدین حوزه، ارائه گردیده و نیز محققین و آثار عمده رشته ارتباطات جمعی معرفی گردند. بسیاری از افرادی که به مطالعه آثاری از این دست می‌پردازند چنین می‌پندارند که هدف از نگارش آنها اشاره بدین امر است که برای مثال، لیدی گاگا می‌خواهد اذهان ما را کنترل کند. اما موضوع فقط این نیست. وی تنها بخش کوچکی از یک سیستم عظیم به نام رسانه جمعی است.



در برنامه‌های تصویری و رسانه‌ای امروز می‌توان رد پای کنترل اذهان توده‌ها را شناسایی کرد



برنامه‌ریزی از طریق رسانه‌های جمعی

رسانه جمعی شکلی از رسانه است که به منظور دسترسی به حداکثر تعداد مخاطبین ممکن طراحی شده است. رسانه جمعی شامل تلویزیون، فیلم‌ها، رادیو، روزنامه، مجلات، کتاب‌ها، آثار ضبط شده، بازی‌های ویدئویی و اینترنت است. طی قرن گذشته، مطالعات بسیاری انجام گرفته تا تأثیرات رسانه جمعی بر روی مردم سنجده شود و بدین ترتیب بهترین تکنیک‌ها و فنون برای تأثیرگذاری بیشتر کشف گردند. از این مطالعات علم ارتباطات پدید آمد که در بازاریابی، روابط عمومی و عرصه سیاسی مورد استفاده قرار می گیرد. ارتباطات جمعی یک ابزار ضروری برای حفظ کارآمدی یک دموکراسی بزرگ و همچنین ابزاری ضروری برای یک دیکتاتوری است. این مسأله بستگی به نوع استفاده از آن دارد.

آدولس هاکسلی (Aldous Huxley ) در پیشگفتار کتاب جهان شگفت انگیز نو (1958) تصویری نسبتا ترسناک و تاریک از جامعه ترسیم می‌نماید. وی معتقد است که جامعه توسط یک "نیروی غیرشخصی"، یک طبقه حاکم، کنترل می‌شود که با استفاده از روش‌های متعددی مردم را کنترل می‌کند.

"نیروهای غیرشخصی که ما تقریبا هیچ کنترلی بر روی آنها نداریم همه ما را در مسیر کابوس جهان نوین شجاع به جلو می‌رانند؛ و این هدایت غیرشخصی به طور آگاهانه از جانب نمایندگان سازمان‌های تجاری سیاسی تسریع می‌گردند. این نمایندگان تعدادی تکنیک‌ها و فنون‌های جدید را ابداع کرده‌اند تا افکار و احساسات توده‌ها را به نفع یک گروه اقلیت دستکاری نمایند."

ادامه نوشته

يوسف آخرالزّماني‌ام!


يوسف آخرالزّماني‌ام!

سعيد مقدّس-نجوا با يار غايب از نظر


برادران حسادت به آستانة چشم انتظاري‌ام، آمده‌اند، اشك تمساح مي‌ريزند و قسم مي‌خورند كه گرگِ مرگ تو را پاره پاره كرده است؛ امّا من مي‌دانم كه دروغ، سرِ هم مي‌كنند. مي‌دانم كه تو را به ثمن بخس فروخته‌اند و به دست قافلة غفلت سپرده‌اند. مي‌دانم اين خون كه به پيرهنت پاشيده يك فريب است... مي‌دانم كه گوشه‌اي بر شانة كرة خاكي قدم گذاشته‌اي، امّا اين چشم‌هاي بي‌سو كه حرف حساب حاليشان نمي‌شود! دارند تار مي‌شوند، آن‌قدر كه حتّي جلوي خودم را هم نمي‌بينم چه رسد به اينكه بخواهم ديده به كرانه‌هاي افق بدوزم... مي‌دانم همة اين مصر، عرصة فرمان‌روايي توست. مي‌فهمم كه ملكوت آسمان و زمين دائماً به تو ارائه مي‌شود، امّا اين گونه‌هاي خراشيده كه با اين حقايق التيام نمي‌يابند! كاش جاي آن پيرزن بودم كه براي خريدنت كلاف نخ ـ همة دار و ندارش ـ را داد و اسمش در زمرة خريدارانت ثبت شد. همين كه كسي را به «خواستار» تو بودن قبول كنند خودش غنيمتي است. مي‌ارزد كه آدم به خاطرش هست و نيست خود را بدهد...
پناهگاه پنهاهم!

سايه‌ات بر سرم مستدام باشد. اين هواي دوري تو، خيلي آلوده است. با هجوم بي‌رحمانة شهوات چه كنم؟ با كدام جان و قوّه از پس دسيسة نفس برآيم؟ كجا مي‌توانم پشت شيطان شيّاد را به خاك بمالم؟ تو بايد بالاي سرم باشي! من آقا بالاسر مي‌خواهم، وگرنه همه چيز خراب مي‌شود! روزگار بي‌تو زيستن، آخرالزّمان است. رمق و تاب و توان من هم به آخر رسيده، عمر منتظران هم به خطّ پايان نزديك مي‌شود، قطحي آمده، آبِ چشم‌ها هم ته كشيده است. نهر حيا هم ديگر خشك شده، باغ غيرت همه‌اش آفت زده، ذخيرة اخلاق هم ديگر دارد تمام مي‌شود... مي‌بيني انگار آخرالزّماني، آخر همه چيز است؛ ولي فدايت شوم! تو كه آخرِ سخاوتي، تو كه نهايت حيايي، تو كه غايت غيرتي، تو كه دفينة فتوّتي، نمي‌شود به همين زودي اين «آخرالزّمان» شقاوت را به «اوّل الزّمان» سعادت پيوند بزني؟ نمي‌شود اين نكبت غيبت را به سرور ظهور پايان دهي؟ نمي‌شود آغازي بر اين پايان بنويسي؟ نمي‌شود؟...

نمك به زخمت نپاشم، مي‌دانم كه خودت هم در حيرتي؛ از يك طرف شيعه را مي‌بيني كه زير پاي خيل رنج‌ها له مي‌شوند و از يك طرف دستت و راهت باز نيست تا كاري كني، فريادي زني و همه چيز را زير و رو كني... انگار اين استخوان صبر كه در گلو داري، همان است كه راه گلوي پدرت را بسته بود! گويي اين خارِ چشم خراش خموشي همان است كه اشك مرتضايت را در آورده بود! بايد سكوت كني. به خاطر خدا بايد تحمّل كني و نبايد ببري! و تو هرگز نبريده‌اي، زمينگير نشده‌اي، كم نياورده‌اي. ايستاده‌اي چون كوه و ماية استواري زمين شده‌اي تا زمينيان را فرو نبلعد!

نازنين پرده نشينم!
پلك‌هايم پوك شده‌اند، پاهايم آبله زده‌اند! پاي چشمم گود افتاده، موهام سفيد شده‌اند! آب رفته‌ام از بس در اين سلول انفرادي ـ دنيا را مي‌گويم ـ بي‌نور و هوا نفس كشيده‌ام. هواي ابري خيلي دلگير است، خودت مي‌داني! آدم احساس خفگي مي‌كند، دوست دارد سقف آسمان را بشكافد تا طرحِ نوِ آفتاب نمايان شود. خودت دعا كن اين ابرها بروند كنار، تا چشم روشني هستي آشكار شود. عزيز مصر وجود من! مملكت باطنم آشفته، مرزهايش بي‌پاسبان مانده، اوضاع فرهنگي‌اش به هم ريخته، درش آشوب شده و دير نيست كه آن را از كفت بربايند! وقتست كه بيايي اين محاصره را بشكني و مرا آزاد كني، آزاد در بندگي خودت!



ماهنامه موعود شماره 114

تدارک سینمای غرب برای هزاره سوم

تدارک سینمای غرب برای هزاره سوم

..نسل اول کسانی بودند که در فضای یهودی تبار هالیوود سعی می‌کردند ایمان خود را مخفی کنند. اگرچه همواره در این کارخانه رویا سازی، ساخت آثار اوانجلیکی از اهمیت خاصی در میان صاحبان کمپانی ها برخوردار بوده است. نسل دوم این بنیادگرایان، پس از 11 سپتامبر و ظهور نومحافظه‌کاران آمریکایی در کاخ سفید فرصت عرض اندام یافتند تا جایی که طی 4 سال گذشته(2001 تا 2005)در هر فصل اکران دست‌کم یک فیلم ایدئولوژیک با باورهای اوانجلیستی(آمیزه ای از پروتستانتیزم و آموزه های صهیونی آخرالزمانی که نبرد آرماگدون را از طریق برپایی اسراییل بزرگ راه حل نهایی می دانند) به چشم می‌خورد.





هنوز زمان زیادی از آغاز قرن بیست و یکم و هزاره سوم میلادی نگذشته بود که در یازدهمین روز از نهمین ماه سال 2001 حادثه ای در نیویورک اتفاق افتاد که گویی همه آنچه در فیلم های آخرالزمانی تا آن هنگام تصویر شده بود را عینیت می بخشید. گویی عملیات تروریستی فیلم هایی همچون "محاصره" ( ادوارد زوییک-1998) و"جاده ارلینگتن" (مارک پلینگتن-1999) تحقق عینی پیدا کرده بود ، انگار پیش بینی های فیلم "مردی که فردا را می دید" (رابرت ژونه-1981) درباره پیش گویی های نوسترآداموس جامه عمل می پوشانید. فیلمی که 2 سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی بر روی پرده رفت و در آن به وضوح نشان داده می شد که موشک مسلمانان ، برج های دوقلوی نیویورکی را به دو نیم می سازد!!

به جز این ها طی سالهای پیش از 2001 ، حداقل در بیش از 18 فیلم دیگر به نوعی نابودی برج های دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک به تصویر کشیده شد و در واقع نیویورک (که در فرهنگ پیوریتن ها و اوانجلیست ها "یهودیه" هم نامیده شده) یک شهر آخرالزمانی نمایش داده شد. فی المثل :

-در صحنه ای از فیلم "هکرز"(ین سافتلی-1995) که در تاریکی شب برج های دوقلو نشان داده می شوند ، چراغ اتاق های این دو برج به ترتیبی روشن هستند که از آن عبارت: اصابت کردن و سوزاندن (Crash and Burn) خوانده می شود.

-در صحنه ای از فیلم "ترمیناتور2:روز داوری"(جیمز کامرون -1991)که مرد جیوه ای درکامیون درحال تعقیب T-800 و جان کانرز برروی موتورسیکلت درون کانالی دیده می شود، در حال عبور از یکی از زیر گذرها که سرانجام کامیون براثر برخورد با آن منفجر می شود، پیش از برخورد این کلمات برروی سردر آن زیر گذر قابل خواندن است:

Causion 9-11 یعنی اخطار 11-9 (اشاره به تاریخ 11 سپتامبر)

-در فیلم "برادران سوپر ماریو" (1993) در دو صحنه پیاپی ، برج های دوقلوی نیویورکی مورد تهاجم اشیاء نورانی قرار می گیرند.

-در پوستر اولیه فیلم "جان سخت"(جان مک تیرنان-1988) برج های مرکز تجارت جهانی در نیویورک در حال انفجار هستند! این تصویر بعدا از روی پوستر حذف شد!!

-یک گفت و گو از سکانس مهمی در فیلم "بوسه طولانی شب بخیر" (رنی هارلین -1996).فیلمی درباره یک مامور زن امنیتی سابق که دچار فراموشی شده و درموقعیت یک خانم خانه دار، به تدریج وضعیت سابقش را به خاطر می آورد. آن گفت و گو مابین دو مامور امنیتی صورت می گیرد:

ادامه نوشته

مجوسان ستایشگر حضرت عیسی ‌(ع) که بودند؟



مجوسان ستایشگر حضرت عیسی ‌(ع) که بودند؟
طبق آنچه در باب دوم انجیل متی آمده است، هنگام تولد حضرت عیسی(ع) سه نفر مجوس از حوالی ایران به اورشلیم و سپس بیت لحم رفته‌اند و هدایایی به حضرت عیسای نوزاد تقدیم کرده‌اند.


طبق آنچه در باب دوم انجیل متی آمده است، هنگام تولد حضرت عیسی(ع) سه نفر مجوس از حوالی ایران به اورشلیم و سپس بیت لحم رفته‌اند و هدایایی به حضرت عیسای نوزاد تقدیم کرده‌اند. در سنت مسیحی این سه مجوس را به «سه مرد عاقل» ملقب کرده، حتی نام‌هایی نیز به آنها نسبت داده‌اند: بالتازار (بل تصر)، مِلکور (ملکیور)، کاسپار (یاسپر) (Balthassar, Melchior, Gaspar) درخصوص این‌که این مجوسان که بوده و از کجا آمده‌اند بحث و نظرهای گونا‌گو‌نی درگرفته است، ولی هنوز هیچ قطعیتی در این خصوص وجود ندارد.

‌آیا این واقعه صحت دارد؟ آیا ممکن است پس از دو هزار سال از هویت این افراد تحقیق کرد و از نیت آنها پرسید؟ راقم این سطور گرچه یک مسلمان است ولی پس از تحقیقات وافر به وقوع این واقعه اعتقاد یافته و توانسته به حقایق تازه‌ای در این خصوص دست یابد.

روایت واقعه در انجیل متی

واقعه آمدن مجوسان به دیدار عیسای نوزاد، سراسر باب دوم از انجیل متی را به خود اختصاص داده است. خلاصه ماجرا این است که پس از تولد حضرت عیسی(ع) در بیت لحم، چند نفر مجوس از سمت مشرق به اورشلیم می‌آیند و می‌پرسند: «کجاست آن تازه مولود که پادشاه یهود است؟ ما ستاره او را در مشرق دیده و برای پرستش (تکریم) او آمده‌ایم.» پس هیرود پادشاه و مردم اورشلیم از این خبر مضطرب شدند.

هیرود از کاهنان یهود پرسید: «مسیح کجا باید متولد شود؟» آنها با بررسی کتب خود گفتند: «در بیت لحم». آن گاه هیرود مجوسان را به حضور طلبیده از ظهور آن ستاره پرسید و گفت: «به بیت لحم بروید و چون او را یافتید، مرا نیز خبر کنید.» مجوسان به سمت بیت لحم رفتند و در راه، ستاره را مجددا یافتند و خرسندانه آن را تعاقب نمودند. ستاره بالای منزلی در بیت لحم ایستاد.

مجوسان داخل شده طفل را با حضرت مریم(س) دیدند و بر او تعظیم کرده، هدایای خود یعنی طلا و کندُر و مر را تقدیم نمودند. در خواب شب به مجوسان وحی رسید که نزد هیرود بازگشت نکنند. پس آنها از راه دیگر به وطن خویش مراجعت کردند. بعد از رفتن ایشان، فرشته خدا در خواب به یوسف (کفیل‌ مریم) ظاهر شده گفت: «برخیز و طفل و مادرش را بردار و به مصر فرار کن و در آنجا بمان، زیرا هیرود می‌خواهد طفل را هلاک کند.» پس آنها به مصر رفتند و چون هیرود دید که مجوسان بازنگشتند، سربازانش را فرستاد تا تمام اطفال کمتر از 2 سال را در بیت لحم بکشند. چندی بعد، هیرود نیز مرد و فرشته خدا در خواب، زمان بازگشت را به یوسف اعلام نمود. در مراجعت یوسف دید که اَرکیلا پسر هیرود حاکم یهودیه شده لذا به هدایت فرشته به استان جلیل در شمال فلسطین رفته، در شهر ناصره ساکن شدند.

بررسی واقعه

در میان اناجیل چهارگانه مسیحی (متی، مرقس، لوقا و یوحنا)، این واقعه فقط در انجیل متی دیده می‌شود. البته چون متن اناجیل مرقس و یوحنا از دوران رسالت حضرت عیسی(ع) آغاز می‌شود، لذا در این خصوص تضادی با انجیل متی پدید نیامده است. اما انجیل لوقا که تولد حضرت عیسی(ع) را با جزئیات ذکر کرده و نویسنده‌اش در همان ابتدا مدعی است که همه چیز را از آغاز، دقیق و به ترتیب خواهد نوشت (لوقا 1‌/‌ 3) چرا از این وقایع مهم سخنی نگفته است؟! وقایعی همچون آمدن مجوسان به اورشلیم و بیت لحم، کشتار کودکان بیت لحم به فرمان هیرود، مهاجرت عیسای نوزاد با خانواده‌اش به مصر.
ادامه نوشته

آخرالزّمان، عصر نبود تعادل

آخرالزّمان، عصر نبود تعادل

[در روابط جنسی] مردان به مردان اکتفا می‌کنند و زنان به زنان قناعت می‌ورزند. فحشا بسیار گردد به طوری که کار و شغل قرار گیرد و زنا علنی گردد و فساد در همه جا آشکار است و کسی از آن جلوگیری نمی‌کند و مرتکبان آن هم خود را معذور می‌دانند. لهو و لعب آشکار می‌گردد و کسی که از کنار آن می‌گذرد، جلوگیری نمی‌کند یا کسی قادر به جلوگیری از آن نیست. (تباهی اخلاقی و بی‌تعادلی در روابط جنسی)




تلقّی ما از ظلم و جور، عموماً زورگویی‌ها و خشونت‌های نظامی گردنکشان و مستکبران علیه محرومان و ضعیفان است و کمی که پیشتر می‌رویم به مظالم اقتصادی و فاصله‌های عظیم فقر و غنا نیز به عنوان مصادیقی از ظلم توجّه می‌کنیم؛ ولی حقیقت این است که معنای ظلم و جور آن هم به نحو امتلاء و آکندگی، معنایی بس وسیع‌تر و عمیق‌تر دارد.

از مشهورترین روایات مربوط به آخرالزّمان و قیامت ظهور، این حدیث نبوی پیامبر اعظم(ص) است که دربارة حضرت مهدی(ع) فرمود:
«یملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً؛ او، [حضرت مهدی(ع)]، زمین را پر از قسط و عدالت می‌کند آن‌چنان که پر از ظلم و جور شده بود.»

اغلب به معنای جامع و عمیق این روایت توجّه نمی‌شود. تلقّی ما از ظلم و جور، عموماً زورگویی‌ها و خشونت‌های نظامی گردنکشان و مستکبران علیه محرومان و ضعیفان است و کمی که پیشتر می‌رویم به مظالم اقتصادی و فاصله‌های عظیم فقر و غنا نیز به عنوان مصادیقی از ظلم توجّه می‌کنیم؛ ولی حقیقت این است که معنای ظلم و جور آن هم به نحو امتلاء و آکندگی، معنایی بس وسیع‌تر و عمیق‌تر دارد.

امیرالمؤمنین(ع) در روایتی، عدل را به «وضع الشئ فی موضعه؛ قرار گرفتن هر چیزی در جایگاه خودش» تعریف فرمودند و بعد تصریح کردند که معنای ظلم نیز از این تعریف روشن می‌شود و آن عبارت است از قرار نداشتن اشیا و امور در جایگاه خودشان.

واژه جور نیز که در روایت نبوی آمده است، به معنای از مسیر و راه خارج شدن و منحرف گشتن است و بیانی دیگر از واژة ظلم است. بر این اساس باید به این نکته توجّه کنیم که روایت مشهور یاد شده، معنایی بس عمیق‌تر از آنچه ما اغلب تصوّر می‌کنیم، در بر دارد.

آکندگی عالم از ظلم و جور؛ یعنی آنکه در آخرالزّمان هیچ عرصه‌ای از عرصه‌های حیات فردی و اجتماعی از تباهی، انحراف و کژی خالی نیست و به هر جا که بنگری نشانه‌های ناراستی، اعوجاج و انحراف از حق را می‌بینی و در حقیقت تباهی بر مزاج عالم غلبه کرده است و نبود توازن و تعادل مهم‌ترین ویژگی عصر آخرالزّمان است.

ادامه نوشته

آماده ظهور هستی؟

آماده ظهور هستی؟

یکی از علمای تهران نقل می کند: نزد استادی درس می خواندم. من و یکی از دوستانم شاگردان خاص ایشان بودیم وعلاقه ویژه ای به ما داشت. رابطه ما با ایشان تا حدی صمیمانه بود که تقریباً حالت خانه زادی و پدر و پسری داشتیم و درس را در منزل ایشان برگزار می کردیم. ایشان درب خانه اش اکثر مواقع باز بود تا اگر مردم سوال یا درخواستی از این عالم دارند به راحتی با ایشان ملاقات کنند. گاهی که داخل منزل می شدم می دیدم ایشان در حال استراحت هستند. برای ما جالب بود که ایشان هر هنگام استراحت می کند با قبا می خوابد و عمامه اش را جایی نزدیک خودش می گذارد. این نکته برای ما سوال بود که چرا ایشان این گونه استراحت می کند و با قبا می خوابد؟ اینکه این مطلب را از ایشان بپرسیم برای ما سخت بود.
در یکی از مناسبتها ایشان در مسجدشان منبر رفته بود و پیرامون شرایط منتظر و چگونگی انتظار مباحثی را مطرح کرد. من و هم مباحثه ام هم در این جلسه بودیم. در اثنای سخن ایشان هنگامی که از وظایف منتظران بیاناتی را ایراد نمود، گفت امام زمان(عج) که تشریف می آورد باید آماده و پا در رکاب باشی و مدام انتظار ظهور را داشته باشی. فرض کنید در ساعتی که امام زمان(عج) دست به پرده خانه کعبه زدند و بانگ «انا بقیه الله» را سر دادند و امر فرج محقق شد آیا تو تازه می خواهی دنبال لباست بگردی؟ تازه می خواهی خودت را آماده کنی؟ این رسم عاشقی نیست چرا که حداقلش این است که دیرتر به صف سربازان حضرت ملحق می شوی. باید آماده و مهیا باشی تا بانگ ظهور زده شد، بتوانی جزو سابقون سربازان حضرت حجت باشی و این افتخار نصیبت شود که جزو اولین کسانی هستی که به یاری فرزند فاطمه شتافتی.


این سخن ایشان گویا پاسخی بود برای سوالی که ما جرات نداشتیم از ایشان بپرسیم و راز و رمز آن رفتارشان برای ما روشن شد که این استاد بزرگوار آنچنان ظهور را نزدیک و واقعی می داند که برای ملحق شدن به امام زمان(عج) حتی به اندازه وقت یک قبا پوشیدن هم را نمی خواهد از دست دهد.
این یک منتظر است و وای به حال کسی که ادعای دوست داشتن حضرت حجت را دارد و به ریا بانگ العجل العجل را سرمی دهد ولی هنگام ظهور در حال گناه و معصیت باشد!!! چنین کسی چقدر عقب است! لذا انتظار واقعی یعنی مستمر آماده ظهور باشیم و چنین کسی نزدیک معصیت نمی گردد چرا که بیم آن دارد تا گرد معصیت رفت مولایش ظهور کند و او شرمنده شود. این است آن انتظاری که فرمودند افضل اعمال انتظار فرج است. «اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا»




صبح صادق، ش.450، ص.16

منبع: قول سدید


اردن به دنبال کدام نقش در سوریه است؟

اردن به دنبال کدام نقش در سوریه است؟

به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس به دمشق، گرچه مواضع و سیاست دمشق در قبال مداخله مستقیم و غیر مستقیم اردن در گسترش بحران خود رویکرد خویشتنداری و نوعی اغماض و چشم‌پوشی بوده ولی گاهی سوریه به مقامات پادشاهی اردن هشدار داده است.



375 کیلومتر طول مرزها میان سوریه و اردن است و همواره فضای سیاسی و امنیتی دو کشور تحت شرایط منطقه‌ای و جامعه بین المللی بوده و نوسانات و عدم ثبات در روند مناسبات دمشق ـ امان از اوایل قرن بیستم تا اکنون مهمترین شاخص روابط سیاسی و دیپلماتیکی میان دوکشور بوده است.

در طول 9 ماه اخیر تحولات سوریه مناسبات میان دوکشور در سطوح و ابعاد مختلف دچار مشکلاتی شده و در برخی از زمینه‌ها این روابط انسداد و انجماد به وجود آمده است.

در جریان مواضع عربی در قبال سوریه اردن با بلوک شورای همکاری خلیج فارس و باشگاه رژیم‌های پادشاهی عربی همراهی و همگرایی داشته است. باوجود اینکه اقتصاد و تجارت امان در زمینه های متعدد وابسته به ژئوپلیتیک و موقعیت جغرافیایی دمشق بوده ولی دربار اردنی بخاطر عوامل چند در طی 9 ماه اخیر مواضع همگرا با مخالفان منطقه ای و فرامنطقه ای بشار اسد داشته است.

اردن اینک همپیمان شورای همکاری خلیج فارس و شریک ناتو و متحد آمریکا در منطقه است و انواع قراردادهای سیاسی و امنیتی با رژیم صهیونیستی مانند وادی عربه بسته است لذا اردن در پرتوی این وضعیت می‌تواند یکی از مناطق حمله نظامی علیه سوریه باشد.

شاخص‌های احتمال مشارکت اردن در مداخله خارجی علیه سوریه

احتمال مشارکت اردن در سناریوهای مداخله خارجی و نظامی اردوگاه ناتو و آمریکا علیه سوریه وجود دارد و شاخص‌ها و دلایل این ادعا ودال این نظریه و فرضیه عبارتند از:

1ـ افزایش روند مذاکره و رایزنی مقامات سیاسی و امنیتی اردنی با آمریکا، انگلیس و ترکیه و شورای همکاری خلیج فارس در ماههای اخیر.

2 ـ انتقال بخشی از نیروهای ارتش آمریکایی که خاک عراق ترک گفته به اردن.

ارتش آمریکا پس از ترک عراق در تاریخ هشتم دسامبر 2011 وارد اردن شده و در پایگاه هوایی شاهزاده حسن در نزدیک شهرالمفرق مستقر شدند.
شهر المفرق در ده کیلومتری مرزهای اردن و سوریه است. این پایگاه نظامی همواره در ایجاد تنش امنیتی و سیاسی سوریه نقش آفرین بوده است.

3ـ تحرک نظامی و برقراری آرایش آفندی از سوی ارتش اردن در نزدیکی مرزهای این کشور با سوریه و افزایش حضور نظامی نظامین اردنی در روستاهای "الباعج"الزبیده"النهضه"خوشه" که در نزدیکی مرزهای سوریه است.

4ـ افزایش تحرک و فعالیت افسران موساد و دیپلمات‌های صهیونیستی در اردن.
تردد افسران موساد در منافذ مرزی اردن ـ سوریه و شهرهای مرزی در ماه‌های اخیر فزونی یافته است. درگذشته شبکه اطلاعاتی موساد در اردن وشهرهای آن توسط پنج سرهنگ اداره می‌شود ولی هم اکنون این رقم به دوازده سرهنگ ارتقا یافته است.

5ـ رایزنی نظامی وامنیتی واطلاعاتی میان نظامیان و افسران سازمان " میت "(اطلاعات ترکیه) با ارتش و دستگاه امنیتی و اطلاعاتی اردنی در سه ماه اخیر تشدید شده است.

6ـ مقامات دربار هاشمی بطور سنتی و روتین در مواقع حساس با لندن مشورت و رایزنی می‌کنند و سفر اخیر عبدالله دوم پادشاه اردنی به لندن و مذاکره با دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس و ملاقات با ملکه انگلیس در همین راستا بوده است.

7ـ آزادی ناگهانی رهبران سلفی جهادی اردنی (بدون دادگاه و محاکمه)در این موقعیت.

برای آگاهان اردنی قابل پیش‌بینی و ناگهانی بوده است. با تشدید گستره امنیتی و نظامی در سوریه گروه های سلفی جهادی منطقه مانند سلفی های عراقی، لیبیایی، سعودی، لبنانی و اردنی به کانون‌های تنش‌زایی سوریه پیوستند تا علیه دولت دمشق در ستیز و جنگ باشند.

8ـ قبایل عرب و سنی عراقی و اردنی در دو ماه اخیر با حمایت‌های مالی وتحریک عربستان سعودی فعالیت‌های مشکوکی در مرزهای عراق ـ سوریه.

باید از مقامات اردنی پیرامون نقش آینده کشورشان در مسائل داخلی سوریه و نقش ارتش اردنی در عملی کردن سناریوهای نظامی ناتو و آمریکا پرسش‌های اساسی سوال کرد؟!

آیا ملت مسلمان و عرب اردن علیه برادران خود در سوریه وارد جنگ خواهد شد؟ دربار اردن در تنش و جنگش با بشار اسد به دنبال کدام هدف می اندیشد؟ به دنبال کدام نقش است؟ آیا مشارکت دربار اردن در اقدامات و عملیات نظامی ناتو علیه دمشق، تخت و تاج ملک عبدالله دوم را پاس می دارد؟

در پاسخ به سئوالات مطرح شده آنچه واضح است اینکه در صورت تحمیل جنگ علیه دمشق، جنگ کلاسیکی در منطقه شروع نمی‌شود بلکه جنگ نامتعارف موشکی آغاز خواهد شد که اردنی‌ها اولین قربانی و شاه و تاج آن اولین بازنده خواهد بود.

ادامه دارد...

گزارش از: روح الله قاسمیان

پشت پرده یک توطئه آخرالزمانی

کلیپ کوتاه " بدل ، پشت پرده یک توطئه آخرالزمانی"
آیا ما این هشدارها را جدی خواهیم گرفت؟


همانگونه که در طی هفته ی گذشته شاهد بودیم ، شیوخ سلفی اردنی که از دو سال قبل تبلیغات تقدس زایی بیشرمانه برای پادشاه اردن را شروع کرده بودند وارد مرحله ی جدید و آشکارتری شده اند ، این کلیپ کوتاه که در دو فرمت wmv و موبایل تهیه شده است به این توطئه دشمنان می پردازد ( نوشته ها برای خوانا تر شدن در فرمت موبایل اندکی درشت است)

شایسته است که با انتشار هرچه بیشتر این حقایق و توطئه ها ، جامعه و نسل جوان را با تحولات آخرالزمانی کنونی که سرعت بالایی به خود گرفته است آشنا سازیم.

دانلود کلیپ بدل

با فرمت موبایل

zoha313.persiangig.com/video/clip1.3gp


با فرمت wmv کیفیت خوب

wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=http://zoha313.persiangig.com/video/a2.wmv

u313.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=873:-q-q&catid=93:chatrooz

به گزارش شیعه آنلاین، شیخ «یاسین عجلونی» از شیوخ وهابی اردن در سخنرانی چند روز پیش خود با مطرح کردن ادعاهای عجیبی، به ساحت مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف اهانت کرد.

وی در اظهارات خود خطاب به حاضرین در محل گفت: در آینده ای نزدیک شاهد بازگشت خلافت هاشمیون و فتح بیت المقدس و آزادسازی آن از دست یهودیان اشغالگر به دست «ملک عبدالله دوم» پادشاه اردن خواهیم بود!

«یاسین عجلونی» همچنین افزود: این واقعه زمانی رخ می دهد که خداوند متعال «ملک عبدالله دوم» را به راه راست و واقعی هدایت خواهد کرد و از طریق وی امت اسلامی را نیز هدایت خواهد نمود!



او همچنین گفت: انشاءالله در سال 1446 هجری قمری، یعنی حدودا بعد از 13 سال ما شاهد آزادی کامل بیت المقدس و بازگشت آن به صاحبان اصلی اش یعنی مسلمانان خواهیم بود.


این چهره وهابی در ادامه ادعاهای خود گفت: بر اساس روایات موجود، فرزند «ملک عبدالله دوم»، همان "مهدی منتظر" است که در آخرالزمان ظهور خواهد کرد!

وی افزود: ما در حال حاضر حکومتی اسلامی که مانند حکومت پیامبر صلی الله باشد، نداریم. انشاءالله «محمد» فرزند «ملک عبدالله» به خلافت خواهد رسید و همان حکومت اسلامی را بنا خواهد کرد!

گفتنی است پیش از روی کارآمدن آل سعود در عربستان سعودی، هاشمیون کلیدداران کعبه به شمار می رفتند و این به معنی حکومت داری آنان در آن منطقه بود. هاشمیون از اجداد پادشاه فعلی اردن هستند.


خبر بسیار مهم مرتبط ................( مقالات شاه اردن از نگاهی دیگر در ارشیو ..... جهت مطالعه بیشتر)

حضور مخفيانه نظاميان غربی در مرز سوريه

يك پایگاه خبری عربي گزارشی درباره تحرکات نظامی آمریکا در مجاورت مرزهای سوریه و اردن منتشر کرد که باعث نگرانی آمریکا شده و سازمان های جاسوسی این کشور، رسانه اي شدن اين موضوع را ممنوع کرده اند.

به گزارش گروه بين الملل مشرق، پایگاه خبری الحقیقه گزارشی را درباره نیروهای نظامی یک کشور خارجی که به احتمال قوی آمریکایی هستند منتشر کرد كه این گزارش مقامات سازمان های جاسوسی نظامی آمریکا بویژه سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا( CIA) را به حدي نگران کرد كه آنها را وادار ساخت به رسانه های آمریکایی دستور دهند که از پرداختن به این گزارش بپرهیزند و آن را در سکوت و سانسور رسانه ای قرار دهند.

این گزارش که با این اقدام تأیید ضمنی از سوی مقامات جاسوسی آمریکا را دریافت کرده است، نشان می دهد که نیروهای آمریکایی پس از خروج از پایگاه هوایی "عین الأسد" در استان "الانبار" عراق، از هفته گذشته در پایگاه هوایی "امیر حسن" در شمال اردن مستقر شده اند.

اين پايگاه خبري به نقل از یک منبع موثق اردنی نوشت که مجموعه های نظامی خارجی که تعداد نظامیان آن بالغ بر صدها نفر برآورد شده است، در روزهاي گذشته در نزدیکی روستاهای شهر "المفرق" که در مرزهای این کشور با سوریه قرار دارد، مستقر شده اند. منابع اين گزارش تصریح کردند که این افراد غیر عرب هستند و در روزهای گذشته در خودروهایی نظامی در حال تردد در پایگاه هوایی اردن واقع در 10 کیلومتری مرز سوریه و اطراف روستاهای هم مرز با سوریه دیده شده اند.
یک منبع دیگر به الحقیقة گفت که درباره زبانی که آنها با هم مکالمه می کنند، نظر قطعی ندارد اما احتمالاً آنها انگلیسی یا فرانسوی صحبت می کنند و چیزی که قطعي است این است که آنها اردنی یا عرب نیستند و بیشتر آنها سفیدپوست و برخی دیگر نیز سیاه پوست هستند.
این منبع تأکید کرد که این نیروها در هفته های اخیر در منطقه نبوده اند و سابقه نداشته که آنها در حوالی مرزهای سوریه مشاهده شوند.
این گزارش مي افزايد: اطلاعات دیگری نیز موارد مزبور را تأیید می کند از جمله اينکه برخی منابع عراقی و اردنی اعلام کردند که بعضی از نیروهای نظامی آمریکا که از عراق خارج شده اند در اردن استقرار يافته اند.
یک کارشناس عراقی مسائل رسانه که در دولت اول عراق پس از سقوط رژیم صدام به عنوان مشاور تبلیغاتی مشغول به کار بود نيز به الحقیقه گفت: من می توانم تأيید کنم که بخشی از نیروهای آمریکایی که از پایگاه "عین الاسد" عراق خارج شده اند، به اردن اعزام شده اند.

یک منبع اردنی نیز که در خطوط هوایی این کشور کار می کند، گفت که دست کم، یک هواپیمای آمریکایی شب جمعه هفته گذشته، نظامیان این کشور را در پایگاه هوایی امیر حسن در اردن را که در فاصله 100 کیلومتری از شهر "المفرق" قرار دارد، تخلیه کرده است.


ادامه نوشته

غريب غايب


غريب غايب

مرحوم حاج آقا ميرزا مصطفي گوهريان ـ يكي از افراد وارسته ـ گفته است: انسان اگر دعايي را سال‌ها بخواند و حاجتي را از خداوند متعال درخواست نمايد بالاخره به حاجتش خواهد رسيد، ولو آنكه عمرش را در به دست آوردن آن سپري نمايد.

در فرازي از «مناجات شعبانيه» مي‌خوانيم:
إلهي ما أظنّك تردّني في حاجةٍ قد أفنيت عمري في طلبها منك.

پرورگار من، هيچ‌گاه گمان نمي‌برم كه در حاجتي كه عمر خود را در طلب آن از تو، فاني و سپري كرده‌ام، مرا ردّ نمايي.
پس اگر سال‌ها در طلب تشرف به خدمت سرور دو عالم، حضرت حجت‌بن الحسن المهدي(ع) بوديم، بدانيم در نهايت به اين لطف و تفضّل الهي نائل خواهيم شد، و بايد مطمئن به استجابت دعاي خويش باشيم.

مرحوم حاج‌آقا مصطفي گوهريان(ره) براي مرحوم آيت‌الله حاج‌آقا رحيم ارباب و نيز براي پدر اين‌جانب آيت‌الله سيد بهاءالدين مهدوي، قصّة تشرف خويش را نقل كرده بود و بنده از پدرم شنيدم كه آن مرحوم گفته بود: من از ايام جواني بسيار مشتاق زيارت جمال دل‌رباي يوسف فاطمه(ع) بودم و تنها حاجت و آرزويي كه از خداي خويش داشتم همين بود كه جمال زيباي آن حضرت را ببينم. به خاطر شدت اشتياقي كه داشتم در هر فرصت مناسبي كه دعا مقرون به اجابت است، همين خواسته را از خداي متعال تقاضا مي‌كردم؛ بعد از نمازهاي واجب، در قنوت نمازها، در حرم‌هاي ائمه اطهار(ع) و امامزاده‌ها، و در دل سحرها.تا اينكه سال‌ها گذشت و اثري به دنبال آن همه پافشاري نيافتم. احساس كردم كه من لياقت ديدار جمال زيباي آن عزيز فاطمه(ع) را ندارم. پس به فكرم رسيد اين گونه دعا كنم كه، خدايا توفيق زيارت و درك محضر نوراني آن حضرت را نصيب من فرما ولو آنكه حين ديدار آن بزرگوار را نشناسم، و پس از اتمام ديدار، متوجه بشوم كه خدمت حضرت بقيةالله(ع) رسيده‌ام.

مدتي گذشت تا آنكه توفيق زيارت خانة خدا، مكه و مدينه نصيبم شد و در آن مكان‌هاي مقدس نيز اجابت دعا و خواستة خود را از پروردگار مسئلت نمودم، به خصوص در كنار ديوار كعبه، پردة خانه خداي متعال را در آغوش گرفتم و براي نائل شدن به زيارت مقصود كعبه گريه و پافشاري نمودم.

پس از بازگشت از سفر مكه، يك شب در دل سحر در حالي كه هنوز اذان صبح نشده بود، از منزلم واقع در چهار سوق شهر اصفهان، بيرون آمدم تا براي اقامة نماز صبح به مسجد آميرزامحمدهاشم در اول خيابان طالقاني بروم. در اثناي راه وقتي به فضاي باز چهار سوق رسيدم، به طرف قبله ايستادم و سلامي به معصومين(ع) نمودم، سپس پشت به قبله به طرف قبر مطهر علي‌بن موسي‌الرضا(ع) سلامي عرض كردم و پس از آن مجدداً به سمت قبله ايستادم و خدمت حضرت بقيةالله ـ ارواحنا فداه ـ سلام و عرض ارادت نموده، حاجت خويش را از پروردگار متعال خواستار شدم. سپس به راه خود ادامه دادم و وارد مسجد آميرزامحمدهاشم شدم. هنوز دقايقي به اذان صبح باقي مانده بود و خادم مسجد به قصد تجديد وضو بيرون رفت و من وارد شبستان مسجد شدم در حالي كه هنوز فضاي مسجد كاملاً تاريك بود و هيچ‌كس هم در شبستان مسجد نبود. در گوشه‌اي از فضاي تاريك مسجد مشغول عبادت بودم كه ناگهان از طرف جلوي مسجد كه محراب و منبر قرار دارد شخصي باجلالت و عظمت بسيار ظاهر شد و مقارن با ظهور او فضاي شبستان، كاملاً نوراني و مانند روز روشن شد. در آن لحظات، طبق دعايي كه كرده بودم آن چنان تصرّفي در وجودم شده بود كه اصلاً به فكرم خطور نمي‌كرد كه ايشان چه كسي هستند، و حتي احتمال هم نمي‌دادم. تا اينكه حضرت به سمت من تشريف آوردند و من كه هنوز همه مسائل را عادّي مي‌پنداشتم به آقا نگاه مي‌كردم و پس از سلام و تحيّت دست مبارك خويش را جلو آوردند و با من دست دادند. وقتي دست يداللهي حضرتش را گرفتم، احساس كردم كه دست بشر معمولي نيست؛ زيرا كه بسيار لطيف و فوق‌العاده نرم بود. در اين هنگام يك لحظه به فكرم خطور كرد كه شايد ايشان مولاي انس و جان و همان آقايي هستند كه سال‌هاست در آرزوي ديدنشان دعاها و گريه‌ها كرده‌ام ولي به محض ورود اين فكر در ذهنم، امام(ع) كه از فكر من كاملاً اطلاع داشتند، دست مبارك خويش را از دست من درآورده و غايب شدند. همين طور كه ايستاده بودم يك مرتبه متوجه شدم كسي در جلوي من نيست و تنها هستم و فضاي مسجد هم كاملاً تاريك است. در اين لحظه بود كه فكرم به كار افتاد و با قرائني كه وجود داشت فهميدم پس از سال‌ها انتظار به مراد خويش رسيده‌ام. پس از غائب شدن آن حضرت، مدتي حالم منقلب بود و به شدت گريه مي‌كردم كه چرا امام(ع) تشريف بردند و آن بزرگوار را نشناختم و از محضرشان محروم شدم ولي از طرف ديگر آن‌قدر خوشحال بودم كه پروردگار من پس از سال‌هاي متمادي دعا، انتظار و جست‌وجو دعايم را در آن روز مستجاب نموده است. آن روز پس از بيرون آمدن از مسجد از زيادي سرور و خوشحالي در پوست خود نمي‌گنجيدم. قدري شيريني خريدم و به منزل بردم و آن روز را جشن گرفتم، گرچه اهل منزل خبر از نشاط روحي و سرور باطني من نداشتند.

مكن محرومم از فيض حضورش
خداوندا نصيبم كن ظهورش
ز پشت ابر غيبت ظاهرش كن
منـور كـن جهانــي را بنــورش
خداوندا رسان از ما سلامش
بگوش ما رسان يا رب كلامش
خــدايــــا آرزوي عـــاشــقانــش
بـود تعجيـل در امـر قيامـش
(علي‌اصغر يونسيان)

اللهم عجل لولیک الفرج....

ماهنامه موعود شماره 82